استحاله ی ذهنی

ذهن ایرانی، همچون اقلیم کشورش ملون ومتنوع است .انگار،ذهن ایرانی در بستر زمان، از حالتی به حالتی دیگر دایم در تغییر و تحول است.

استحاله ی ذهنی

ذهن ایرانی، همچون اقلیم کشورش ملون ومتنوع است .انگار،ذهن ایرانی در بستر زمان، از حالتی به حالتی دیگر دایم در تغییر و تحول است.

ایران سرای من است

دیدار

پنجشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۲:۱۰ ب.ظ

وقتی کسی را دوس داری و مهرش را در دل نگه داشتی ؛ اگه یه مدت نبینیش، قلبت براش به تب و تاب می افته و بی صبرانه مشتاق دیدارش میشوی...اینجاس که شعر جناب سعدی تو ذهنت رژه میره:

دیدار یارغایب دانی چه ذوق دارد؟

ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد!!

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۹ ، ۱۴:۱۰
ایران سرا

مپرس حال مرا

شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۳۲ ق.ظ

مپرس حال مرا

به غم دچار چنانم

که غم دچار من است

********

اگر خطا نکنم، عطر، عطر یار من است
کدام دسته گل امروز بر مزار من است

گلی که آمده بر خاک من نمی داند
هزار غنچه ی خشکیده در کنار من است

گل محمدی من، مپرس حال مرا
به غم دچار چنانم که غم دچار من است

تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد
خود این خلاصه ی غم های روزگار من است

بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم
اگر چه سوخته ام، نوبت بهار من است

 

فاضل نظری

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۳۲
ایران سرا

آینده ی کرونا از نگاه بیل گیتس

يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۹، ۰۹:۰۵ ق.ظ
بیل گیتس در گفت‌و‌گو با اکونومیست به آینده کرونا و احتمال کشف واکسن آن پرداخت. او می‌گوید: ما می‌توانیم ایمنی لازم را در برابر کرونا در سال ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ ایجاد کنیم. تا پایان سال ۲۰۲۱ تقریبا کار به سرانجام می‌رسد و شاید اندکی از واکسیناسیون جهانی نیز در سال ۲۰۲۲ ادامه یابد. اما برای تحقق این کار به میلیاردها دوز دارو نیاز خواهد بود. با این همه کشورهای غنی می‌توانند در سال ۲۰۲۱ به این پاندمی پایان دهند.

سال‌ها بود که بیل گیتس نسبت به شیوع ویروس جدیدی هشدار می‌داد که جهان را فلج خواهد کرد. امسال پیش‌بینی او به حقیقت پیوست. او می‌گوید:« زیان‌های اقتصادی و سلامتی این ویروس بسیار فراتر از آن بود که من از ویروس اینچنینی انتظار داشتم.» این رهبر حوزه فناوری، بنیاد خیریه بیل و ملیندا گیتس را در ۲۰ سال پیش بنا نهاد و از آن زمان، این بنیاد در مبارزه با برخی از خطرناک‌ترین بیماری‌های همه‌گیر نظیر فلج‌ اطفال و مالاریا، بسیار سودمند بوده است. گیتس اکنون تمرکز خود را بر اجرای یک برنامه جهانی واکسیناسیون معطوف کرده است تا بتوان به همه‌گیری ویروس کووید-۱۹ پایان داد که ممکن است بسیار زودتر از آنچه بسیاری انتظار دارند، رخ دهد. به گزارش گروه اقتصاد بین‌الملل روزنامه «دنیای اقتصاد»، نشریه اکونومیست دراین‌باره گفت‌و‌گویی با بیل گیتس انجام داده است که در ادامه آمده است:

آیا جهان تلاش‌های کافی را برای پایان دادن به کرونا انجام داده است؟

هم‌اکنون شش برنامه ساخت واکسن ویروس کرونا پیشرفت‌های بیشتری را نسبت به دیگران داشته‌اند و تا اواخر ماه سپتامبر فاز سوم آزمایشی آنها به پایان می‌رسد. فکر می‌کنم برخی از آنها واکسن‌های موفقیت‌آمیزی را تولید کنند، واکسن‌هایی که می‌توانند تا ۸۰ یا ۹۰ درصد مانع انتقال بیماری شوند. من معتقدم به برنامه‌های بیشتر از این تعداد نیازی نداریم؛ چراکه در نهایت برخی از این برنامه‌ها به واکسن موثر ختم می‌شوند اما اعتقاد دارم که ما به تامین بودجه بیشتری برای این تلاش‌ها نیاز داریم تا بتوانیم آن را در سراسر جهان توزیع کنیم چراکه تنها به این نحو است که پاندمی کرونا پایان می‌یابد. ما باید میلیاردها دلار هزینه کنیم تا مانع زیان‌های تریلیون دلاری شویم که این همه‌گیری به اقتصاد جهان وارد می‌کند.

شما دیدارهای متعددی را با رهبران کشورها درباره تامین بودجه داشته‌اید، اما چرا این میلیاردها دلار برای نجات تریلیون‌ها دلار هزینه نمی‌شود؟

تمامی کشورها به جز ایالات‌متحده باید به این موضوع بیندیشند که چرا قادر نبودند به سرعت پول لازم را به این مساله تخصیص دهند. برای نمونه بریتانیا به تدریج پول‌های لازم را تخصیص داد و آلمان نیز تلاش‌هایی کرد اما ایالات‌متحده به‌رغم تمامی ناکارآمدی‌ای که در زمینه کرونا داشت اما از نظر مالی توان لازم را داشت که ما بتوانیم در مقیاس جهانی با این چالش مواجه شویم. بسیاری از این واکسن‌ها با قیمت تمام شده پایینی حدود ۳ دلار تولید خواهند شد و از این رو این واکسن را می‌توان در بسیاری از کشورها و در سطح اقشار مختلف توزیع کرد. این قیمت حتی در کشورهای فقیر نیز ارزان محسوب می‌شود و ما برای جهان در حال توسعه به حدود ۱۰ تا ۱۲ میلیارد دوز واکسن کرونا نیاز داریم.

شما می‌توانید این واکسن را برای قشر متوسط با هزینه‌ بالاتری توزیع کنید تا بتوان به یک قیمت معقول برای کشورهای فقیر رسید. اما با توجه به اینکه ایالات‌متحده نقش رهبری خود را ‌مانند گذشته در زمینه‌های بهداشت و سلامت انجام نمی‌دهد، هماهنگی این کار دشوارتر شده است، بنابراین من امیدوارم دولت آمریکا به نحوی بتواند با پیش گرفتن دوباره نقش خود، حمایت لازم را انجام دهد تا ما از نظر مالی محدودیتی نداشته باشیم.

 

شما فکر می‌کنید چه سناریویی برای تولید یک واکسن در سطح جهانی واقع‌گرایانه است؟ برای نمونه آخرین واکسنی که تولید شد، ۵ سال زمان نیاز داشت.

به این دلیل که میلیاردها دوز نیاز داریم می‌توانیم ایمنی لازم را در سال ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ ایجاد کنیم. بسیاری از مدل‌ها هستند که به ما می‌گویند به دلیل وجود واکسن‌هایی که تاکنون برای ویروس‌های کرونای دیگر تولید شده است و ابتلای افراد بیشتری از جامعه ممکن است بتوان با ساخت و توزیع یک واکسن که ایمنی ۴۰ درصدی را نسبت به کووید-۱۹ ایجاد کند، ممکن است شیوع این ویروس را بسیار آهسته کند. این امیدوارکننده است. اما می‌توان تا پایان سال ۲۰۲۱ تقریبا کار را به سرانجام رساند و شاید اندکی از واکسیناسیون جهانی در سال ۲۰۲۲ نیز ادامه یابد. کشورهای غنی می‌توانند در سال ۲۰۲۱ به این پاندمی پایان دهند.

حتی زمانی که یک واکسن موثر نیز آماده شده باشد، ممکن است برخی از دریافت آن خودداری کنند، این ریسک چقدر جدی است؟

ما دراین‌باره به افراد قابل اعتمادی نیاز داریم که نسبت به این موضوع دانش کافی داشته باشند تا به مردم دراین‌باره اطمینان دهند و افراد بر اساس شایعه تصمیم‌گیری نکنند. خوشبختانه ما نیاز نداریم بیشتر از ۹۰ درصد مردم واکسینه شوند، فکر می‌کنیم اگر بین ۳۰ تا ۶۰ درصد از جمعیت، واکسنی با بالاترین میزان ایمن‌سازی را دریافت کنند، می‌توان از شیوع گسترده آن ممانعت کرد. حتی اگر بخش‌هایی از جمعیت نیز به دلایلی نیز شرایط سنی یا بیماری‌های خاص نتوانند واکسینه شوند، ما می‌توانیم به یک ایمنی در سطح جوامع دست یابیم.

بگذارید به موضوع اقتصادهای در حال توسعه و پیامدهای کرونا برای آنها بپردازیم، آیا ممکن است شرایط برای این کشورها از این نیز بدتر شود؟

بله، چراکه این کشورها به قیمت‌های برخی از کالاهای اولیه متکی و برخی دیگر وابسته به دریافت وام‌های خارجی هستند. این کشورها نمی‌توانند به سادگی دست به عرضه اوراق بدهی بزنند و با فشار مضاعف بر نرخ تبادل ارز مواجه نشوند. بنابراین آنها در اقتصادی زندگی می‌کنند که پول در آن آزاد نیست و مقداری از پول این کشورها نیز ممکن است به دلایل فساد و دیگر مشکلات به هدر بروند. اساسا بیشتر مردم این کشورها به حال خود رها شده‌اند و سیستم خدمات درمانی آنها نیز در سطح پایینی قرار دارد و بسیاری از مراکز درمانی نیز با حجم بالای بیماران روبه‌رو شده‌اند. متاسفانه نظیر تمامی اتفاقات ناگوار دیگر، قشر فقیر در ایالات‌متحده نسبت به قشر متمول آسیب بیشتری دید و به همین صورت کشورهای فقیر نیز نسبت به کشورهای غنی با آسیب‌های بسیار بیشتری دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۰۵
ایران سرا

بهمن مفید از زبان بهرام بیضایی

شنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۲:۰۵ ب.ظ
بهرام بیضایی کارگردان مطرح سینما و تئاتر کشورمان پس از درگذشت بهمن مفید درباره این بازیگر فقید و توانایی‌های بازیگری او سخن گفت.

به گزارش خبرگزاری برنا، بهرام بیضایی کارگردان مطرح سینما و تئاتر کشورمان در سخنانی که در صفحه رسمی این کارگردان نیز منتشر شده است درباره بهمن مفید می‌گوید: «بهترین بازی‌های بهمن مفید در هیچ فیلمی ثبت نشده. بهترین بازی‌های او در مجلس‌های خودمانی دوستان بود که به سادگی و خودجوش سر می‌گرفت، بی‌کوششی گزاف و به روانیِ آب! تکی و در بهترین اجرای ممکن؛ یکه‌‌تاز در چند نقشِ خودساخته بسیار متفاوت. تکه‌هایی که هنوز این به پایان نیامده، بعدی پشت سرش می‌آمد، پرشور و شیرین!»

بیضایی در ادامه می‌گوید: «ذوقِ نمایش را میراث از پدر داشت. غلامحسین خان مفید در هزاره فردوسی ۱۳۱۳ روبه‌روی عبدالحسین نوشین که رستم بازی می‌کرد نقش بیژن داشت. همان سال صاحب اولین فرزند شد که به شگونِ نمایش نامش را بیژن گذاشتند. بهمن چند سالی پس از اوست و بخشی از ذوق‌ورزی نمایش‌های خانگی قرن پیش که خیلی‌ها از آن بی‌خبریم از پدر به بیژن و بخشی به بهمن رسید. یکی از این یکه‌گویی‌های خودساخته‌اش بود که دیده شد و در فیلم نامداری ثبت شد و بهمن گُل کرد - اما وعده‌ای را که سینما با آن تکه به تماشاگرانش برای آینده داد هرگز به عمل در‌نیامد و پانگرفت. سینما حرامش کرد و مهملات خودش را از زبان او گفت و هنر درجازدن را در بهای دستمزدی کم و بیش به او آموخت. افسوس بر آن استعداد در نقش صحنه‌ای داروغه سلطانْ مار! و مبادند آن ستایندگان دیروزش که ضمن عرض ارادت و خاکساری نگذاشتند هرگز بر صحنه یا سینما دیده شود!»

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۰۵
ایران سرا

بانوی کامپیوتر،ملیندا گیتس

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۴۸ ق.ظ
ملیندا آن گیتس Melinda Gates (با نام خانوادگی فرنچ)نیکوکار آمریکایی، همسر بیل گیتس و از مدیران ارشد پیشین مایکروسافت است. او در ۱۵ آگوست ۱۹۶۴ در دالاس، واقع در ایالت تگزاس به دنیا آمد. پدرش مهندس هوافضا و مادرش خانه‌دار بود. در سن ۱۴ سالگی به شرکت رایانه‌ای اپل معرفی شد و از همین‌جا علائق وی به بازی‌های رایانه‌ای و زبان برنامه‌نویسی بیسیک شکل گرفت. ملیندا در ۱۹۸۶ در رشته دانش‌های رایانه‌ای و اقتصاد از دانشگاه دوک لیسانس، و در ۱۹۸۷ از همان دانشگاه فوق‌لیسانس خود را دریافت داشت.

نخستین شغل او تدریس خصوصی ریاضیات و برنامه‌نویسی رایانه‌ای به کودکان بود. پس از فارغ‌التحصیلی وی در مایکروسافت مدیر بازاریابی شد و مسوولیت سرپرستی توسعه فرآورده‌های چندرسانه‌ای در آن شرکت را عهده‌دار شد؛ فرآورده‌هایی مانند سینه مانیا، انکاترا، پابلیشر، مانی، ورکز ووُرد.

در اواخر دهه ۱۹۹۰ به منصب «مدیرکل فرآورده‌های اطلاعاتی» دست یافت و تا ۱۹۹۶ در آن سمت ماند. ملیندا و بیل گیتس در ۱۹۸۷ در پی ملاقات در یک نمایشگاه تجاری در نیویورک باهم آشنا شده و در ۱۹۹۴ در ‌هاوایی جشن ازدواج گرفتند.

او از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ از اعضای هیات امنای دانشگاه دوک بود. او هر سال در نشست گروه بیلدربرگ حضور می‌یابد و در عین حال از ۲۰۰۴، عضو هیات‌مدیره شرکت واشنگتن‌پست نیز بوده است.

در سال ۲۰۱۴ او و هسرش ۲۸ میلیارد دلار به بنیاد خیریه گیتس اهدا کردند. ملیندا در ۲۰۱۵، «بنیادمشارکت‌های اساسی: Pivotal Ventures» را به‌عنوان سازمانی مستقل و جدای از بنیاد گیتس در راستای شناسایی مشکلات زنان و خانواده‌های آنها و ارائه ابتکار عمل برای حل آن مشکلات تاسیس کرد.

ملیندا گیتس که خود تجربه کار در محیطی مردانه در مایکروسافت را داشته است، همواره مشوق زنان برای حضور در حوزه‌های رایانه‌ای است. در سپتامبر ۲۰۱۶ او از آرزوی خود برای افزایش تنوع جنسیتی در محیط کار و به‌ویژه در حوزه فناوری سخن گفت: «هر شرکتی نیازمند فناوری است و ما همچنان شاهد آن هستیم که تکنولوژیست‌های زن اندکی از دانشگاه‌ها فارغ التحصیل می‌شوند. این برای جامعه ما مناسب نیست و ما باید این وضع را تغییر دهیم.»

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۴۸
ایران سرا

وقتی هنرمندی زود می میرد...

يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۰۰ ق.ظ
«وقتی هنرمندی زود می‌میرد، خیلی زود می‌میرد، همه ما مسوول هستیم.» این عبارت فریدون رهنما که در مقاله‌ای پس از مرگ استاد ابوالحسن صبا نوشته بود، و مسوولیتی که از آن یاد کرده بود درباره خود او نیز صدق می‌کند؛ شاعر، فیلمساز و هنرمندی که در طول عمر کوتاه ۴۵ساله خود تاثیری عمیق بر هم‌نسلان خود چه در ادبیات و چه سینما گذاشت گویا با این جمله، پیشاپیش مسوولیت یادآوری‌اش را به ما گوشزد کرده است.
 

 فریدون رهنما دوم خرداد ۱۳۰۹ در تهران و در یک خانواده سرشناس و متمول به دنیا آمد. مادرش، زکیه حائری دختر شیخ عبدالله مازندرانی (رحمت علیشاه) بود و پدرش نیز زین‌العابدین رهنما، سیاستمدار، نماینده مجلس، نویسنده، مفسر و مترجم قرآن بود. فریدون رهنما در چهار سالگی به دنبال تبعید پدرش به لبنان (بعد از اختلاف با رضاشاه در سال ۱۳۱۳)، به همراه خانواده به بیروت رفت و بعد از هفت سال به تهران بازگشت و در دبیرستان فیروز بهرام درس خواند.

در سال ۱۳۲۳ به فرانسه رفت و به تحصیل در رشته ادبیات در دانشگاه سوربن پرداخت. رهنما در سال ۱۳۳۶ پس از پایان تحصیلات دانشگاهی خود در دانشکده ادبیات سوربن و فارغ‌التحصیلی از مدرسه فیلم‌سازی پاریس به ایران بازگشت و در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول به کار شد.

رهنما در دوران کوتاه عمر خود به ساختن سه فیلم «تخت جمشید» (فیلم کوتاه)، «سیاوش در تخت جمشید» و «پسر ایران از مادرش بی‌اطلاع است» و انتشار پنج دفتر شعر به زبان فرانسه و یک دفتر شعر به فارسی و نگارش ده‌ها مقاله در نقد سینما و ادبیات مبادرت ورزید. وی همواره مدافع حرکت‌های مدرن و آوانگارد در حوزه ادبیات، سینما و تئاتر بود و تاثیر غیرقابل انکاری در معرفی شعر و اندیشه‌های مدرن در ایران دهه سی و چهل داشت.

 داریوش شایگان، نویسنده و اندیشمند و از دوستان فریدون رهنما درباره استعداد او نقل می‌کند: «فریدون شخصیتی جامع الاطراف بود: به ادبیات فرانسه احاطه کامل داشت، در سوربن در همین رشته تحصیل کرده بود؛ به ادبیات ایران بسیار عشق می‌ورزید و به زبان فارسی تسلط کامل داشت؛ عاشق ساختن فیلم بود و از انستیتوی فیلمولوژی پاریس دیپلم گرفته بود؛ دستی هم در موسیقی داشت، به یاد دارم روزی پشت پیانو نشست و مدتی به بدیهه‌نوازی پرداخت و من از این همه استعداد، راستی به‌حیرت افتادم.»

از ویژگی‌های مهم رهنما تشویق دیگر هنرمندان و نویسندگان به ادامه کار و مهیا کردن محیطی فرهنگی برای هم‌دوره‌ای‌هایش بود.

احمد شاملو، شاعر برجسته که مقدمه کتاب «قطعنامه» او به قلم فریدون رهنما نوشته شده است درباره وی گفته است:

«فریدون رهنما پس از سال‌های دراز از پاریس بازگشت. با کوله‌باری از آشنایی عمیق با شعر و فرهنگ غرب و شرق و یک خروار کتاب و صد‌ها صفحه موسیقی. آشنایی با فریدون که به خصوص شعر روز فرانسه را مثل جیب‌های لباسش می‌شناخت دقیقا همان حادثه بزرگی بود که باید در زندگی من اتفاق بیفتد. به یاری بی‌دریغ او بود که ما - به‌عنوان مشتی استعداد‌های پراکنده که راه به جایی نمی‌بردیم و کتابی برای خواندن نداشتیم و یکسره از همه چیز بی‌بهره بودیم- به کتاب و شعر و موسیقی دست یافتیم. و تمامی درهای بسته به رویمان گشوده شد. خانه فریدون پناهگاه امید و مکتب آموزشی ما شد. کار بار افکندن ما در خانه او از یک ساعت و بعدها گاه به روزهای متوالی کشید. من به راستی نمی‌دانم وجودمان تا چه حد مزاحم آسایش و زندگی او بود. زیرا به مصداق آنکه دود از کنده بلند می‌شود، باید بگویم خود او بود که به بهره‌جویی‌های ما، سخاوتمندانه، در نهایت بزرگواری دامن می‌زد. فریدون برای ما فانوسی شده بود که از طریق او به هرچه می‌جستیم دست می‌یافتیم. از آشنایی کلی با موسیقی علمی، و مکاتب نقاشی، تا کشف شعر ناب. در هرحال، حق فریدون رهنما بر شعر معاصر، پس از نیما، دقیقا معادل حق از دست رفته‌ کریستف کلمب است بر آمریکا.»

رهنما در ۱۷ مرداد ۱۳۵۴ در سن ۴۵ سالگی بر اثر بیماری مغزی در پاریس درگذشت.

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۰
ایران سرا

خاموشی 10 ساله خواننده سرزمین خورشید

پنجشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۳۵ ق.ظ
امروز سال گشت پرواز محمد نوری به آسمان است.10 سال از زمان خاموشی محمد نوری، خواننده نجیب موسیقی پاپ ایران می‌گذرد؛ هنرمندی که فرهیختگی را با هنر آمیخت و با تسلط بر ادبیات، زبان انگلیسی، هنرهای نمایشی و البته موسیقی، بی‌ادعا به خلق آثاری ماندگار و تربیت شاگردانی توانا پرداخت.
وی در طول عمر ۸۰ ساله‌اش آثار جاودانه‌ای چون ترانه «جان مریم» و آلبوم‌های در شب سرد زمستانی، آوازهای سرزمین خورشید، دلاویزترین، در ماه باران، جاودانه با عشق و شکوفه خاطرات از خود به‌جا گذاشت که هر کدام به نوبه خود اثری درخور و خاطره‌انگیز هستند.
 

محمد‌نوری یک دی سال ۱۳۰۸ در رشت زاده شد. در نوجوانی با خواندن اشعار نوینی که روی نغمه‌های روز مغرب‌زمین و برخی قطعات کلاسیکِ آوازی سروده شده‌ بود، کار خوانندگی را آغاز کرد. او طی سال‌های بعد، با تکیه بر تحصیلات هنرستانی و دانشگاهی خود، توانست هویت مستقلی به این اندیشه و گرایش ببخشد. وی در کنار تحصیل در رشته ادبیات زبان انگلیسی و رشته نمایش، آواز ایرانی را نزد اسماعیل مهرتاش آموخت. بعد از آن نزد استادان هنرستان عالی موسیقی سیروس شهردار و فریدون فرزانه و مصطفی کمال پورتراب رفت و از آنها تئوری موسیقی، سلفژ و نوازندگی پیانو را فراگرفت. آواز کلاسیک را نزد اِوِلین باغچه‌بان و فاخره صبا آموخته و شیوه آوازی خود را با تاثیر از استادانی چون حسین اصلانی و ناصر حسینی پیدا کرد و رفته‌رفته به شیوه منحصربه‌فرد خود دست یافت.

فریبرز لاچینی، آهنگساز مطرح که در چند اثر با زنده‌یاد نوری همکاری داشت رمز موفقیت این استاد فقید را در سختکوشی، سختگیری، سواد موسیقایی،نظم و انضباط و دقت در کار می‌داند و درباره وی گفته است:

«در ضبط آثارش بارها پیش می‌آمد که پس از اتمام مراحل فنی دوباره می‌آمد و می‌گفت آن طور که می‌خواسته از کار در نیامده و ترانه را تکرار می‌کرد. بسیار سختکوش بود. برای مثال در آلبوم در شب سرد زمستانی که ملودی بسیار مشکلی روی اشعار نیما یوشیج داشت، هر روز ساعت‌ها کار می‌کرد و خسته نمی‌شد. فقط دو ماه اول سر این وقت گذاشت تا به جایی برسد که به گفته خودش احساس شعر را بتواند به‌خوبی بیان کند. محمد نوری با صدای خود به اشعار نیما طنین دیگری بخشید و گویی آنها را  از وادی خاموش واژه‌ها به قلمرو باشکوه و پرفراز و نشیب اصوات رهنمون شد. این همکاری موفق در آلبوم مشترک آوای سرزمین خورشید ادامه یافت. به خاطر دارم که نوری دقت و حساسیت خاصی در کار خود داشت و گاهی ماه‌ها کار می‌کرد تا لهجه ترانه را به بهترین وجه ارائه کند.

نوری موسیقی ردیف دستگاهی را می‌شناخت، روی موسیقی نواحی و فولکلوریک ایران کار کرده بود و با ادبیات کلاسیک و معاصر ایران به‌ویژه شعر آشنایی عمیق و گسترده‌ای داشت که همه اینها دست به دست هم داده و از او چهره‌ای خاص ساخته بود.

جدای از همه اینها، نوری همیشه تشنه دانستن بود و پیش استادان گوناگون عرصه موسیقی و ادبیات تحصیل کرده و چیزهای بسیاری یاد گرفته بود. از سوی دیگر مطالعات بسیاری در زمینه‌های مختلف هنری و فرهنگی داشت که به کارش عمق می‌داد. با اینکه پول خوبی برای خوانندگی در مراکز غیر هنری به او پیشنهاد می‌دادند، اما هرگز پا به این جور جاها نگذاشت. در عوض بارها برای امور خیریه روی صحنه رفت و بی‌هیچ چشمداشتی خواند. کسب پول هیچ‌جایی در هنرش نداشت. خودش می‌گفت که موسیقی کسب و کارش نیست و قرار نیست از آن پول در بیاورد. نوری راه خودش را در موسیقی رفت و این هم در سبک خواندن و هم شکل زندگی هنری‌اش دیده می‌شد.»

محمد نوری پس از سال‌ها مبارزه با بیماری سرطان و وخامت وضعیت جسمانی، شامگاه ۹ مرداد ۱۳۸۹ در بیمارستان جم در تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۳۵
ایران سرا

خودت باید پل ات را بسازی

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۲۰ ق.ظ

پسری جوان از شهری دور به دهکده شیوانا آمد و به محض ورود به دهکده بلافاصله سراغ مدرسه شیوانا را گرفت و نزد او رفت و مقابلش روی زمین مودبانه نشست و گفت: «از راهی دور به دنبال یافتن جوابی چندین ماه است که راه می روم و همه گفته اند که جواب من نزد شماست! تو که در این دیار استاد بزرگی هستی برایم بگو چگونه می توانم تغییری بزرگ در سرنوشتم ایجاد کنم که فقر و نداری و سرنوشت تلخ والدینم نصیبم نشود!؟»

 شیوانا نگاهی به تن خسته و رنجور جوان انداخت و با تبسم گفت: «جوابت را زمانی خواهم داد که آرام بگیری و گرد و خاک جاده را از تن خود پاک کنی. برو استراحت کن و فردا صبح زود نزد من آی!»


روز بعد شیوانا پسر جوان را از خواب بیدار کرد و همراه چند تن از شاگردانش به سوی رودخانه ای بزرگ در چند فرسنگی دهکده به راه افتاد. نزدیک رودخانه که رسیدند شیوانا خطاب به پسر جوان و شاگردانش گفت: «تکلیف امروز شما این است! از این رودخانه عبور کنید و از آن سوی رودخانه تکه ای کوچک از سنگ های سیاه کنار صخره برایم باورید. حرکت کنید!»


پسر جوان مات و مبهوت به شاگردان شیوانا خیره ماند و دید که هر کدام از آنها برای رفتن به آن سوی رودخانه یک روش را انتخاب کردند. بعضی خود را بی پروا به آب زدند و شنا کنان و به سختی خود را به آن سوی رودخانه رساندند. بعضی با همکاری یکدیگر با چوب های درختان اطراف رودخانه کلک کوچکی درست کردند و خود را به جریان آب رودخانه سپردند تا از آن سوی رودخانه سر در آورند. بعضی از گروه جدا شدند تا در بالادست در محلی که عرض رودخانه کمتر بود از آن عبور کنند.


پسر جوان به سوی شیوانا برگشت و گفت: «این دیگر چه تکلیف مسخره ای است!؟ اگر واقعا لازم است بچه ها آن سمت رودخانه بروند، خوب برای این کار پلی بسازید و به بچه ها بگویید از آن پل عبور کنند و بروند آن سمت برایتان سنگ بیاورند!؟»


شیوانا تبسمی کرد و گفت: «نکته همین جاست! خودت باید پل خودت را بسازی! روی این رودخانه دهها پل است. این جا که ما ایستاده ایم پلی نیست! اما تکلیف امروز برای این است که یاد بگیری در زندگی باید برای عبور از رودخانه های خروشان سر راهت بیشتر مواقع مجبور می شوی خودت پل خودت را بسازی و روی آن قدم بزنی! تو این همه راه آمدی تا جواب سوالی را پیدا کنی و من اکنون می گویم که جواب تو همین یک جمله است: اگر می خواهی چون بقیه گرفتار جریان خروشان رودخانه های سر راهت نشوی، دچار فقر و فلاکت نشوی و زندگی سعادتمندی پیدا کنی، باید یک بار برای همیشه به خودت بگویی که از این به بعد پل های زندگی خودم را خودم خواهم ساخت و بلافاصله از جا برخیزی و به طور دایم و مستمر و در هر لحظه در حال ساختن پلی برای قدم گذاشتن روی آن و عبور از رودخانه باشی. منتظر دیگران ماندن دردی از تو دوا نمی کند. پل من به درد تو نمی خورد!خودت باید پل ات را بسازی!»

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۹ ، ۰۹:۲۰
ایران سرا

هزاران بوسه

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۲۳ ب.ظ

 

هزاران بوسه چیده شد از لبان این تقدیر

نشد یکی دو بوسه هم بر لبان هم باشیم

 

شب آفریده شد که بخواب ببینمت ای عشق

بیا مگر به خواب هم،عاشقان هم باشیم

 

الهام امریاس

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۹ ، ۱۴:۲۳
ایران سرا

نابغه آواز!!

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۲۸ ق.ظ
حسن زیرک احتمالا مطرح‌ترین خواننده کرد است. نه فقط کردها بلکه بسیاری دیگر از کسانی که حتی زبان کردی را متوجه نمی‌شوند بعد از گذشت نیم قرن از مرگش هنوز هم آثار ماندگارش را دنبال می‌کنند. پخش صدای او به‌ویژه در فصل اول و دوم سریال «نون.خ» که عید پارسال و فروردین امسال روی آنتن شبکه اول سیما رفت، بسیاری از جوان‌ترها را نیز با صدایش آشنا کرد.

زیرک ۹۹ سال پیش در روز هشتم آذرماه سال ۱۳۰۰ در شهر بوکان به دنیا آمد و پنجم تیر ماه سال ۱۳۵۱ یعنی در ۵۱ سالگی نغمه‌های پرشمار و صدای منحصربه‌فردش را به جهان باقی کوچاند. او در نیم‌قرنی که زندگی کرد شمار بسیار بالایی از ترانه‌های سورانی،‌ هورامی، فارسی و ترکی آذربایجانی و حتی لری را آهنگسازی کرد و خواند.

همسر زیرک به نقل از او در جایی گفته که این خواننده بیش از ۲۸۰۰ قطعه موسیقی را ساخته یا اجرا کرده است ولی برخی از کارشناسان و موسیقی‌دانان، آثارش را در مجموع در حدود ۱۲۰۰ اثر برشمرده‌اند. حسن زیرک شاعر هم بود و برای آهنگ‌هایش، ‌شعر می‌سرود و نکته جالب آنکه حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشت. او در سال ۱۳۳۷ به رادیو کردی تهران پیوست و با همکاری کسانی همچون حسین یاحقی، حسن کسایی، جلیل شهناز، جهانگیر ملک، احمد عبادی و... ترانه‌هایی را ساخت و خواند و البته ماهانه ۱۲ هزار ریال حقوق دریافت می‌کرد. در سال ۱۳۴۱ این رادیو تعطیل شد و زیرک به رادیو کرمانشاه رفت. در آنجا با مجتبی میرزاده، ویولن‌نواز برجسته و جوان آن روزگار همکاری کرد و بخشی از مهم‌ترین آثار ماندگارش را به اجرا رساند. بسیاری از خوانندگان جوان از جمله محسن چاوشی نیز از سبک خوانندگی زیرک تاثیر گرفته‌اند و خیلی‌ها درباره جنس صدا و تاثیر موسیقی او حرف زده‌اند.

ازجمله شهرام ناظری خواننده سرشناس درباره حسن زیرک معتقد است: «در مجموع فقط می‌توانم بگویم که یک انسان نابغه به‌معنای واقعی بود. یعنی در همان لحظه که وارد ارکستر رادیو می‌شد و به اتاق ضبط می‌رفت، در آن واحد، هم شعر می‌سرود، هم آهنگ می‌ساخت و هم آن را می‌خواند، که تاکنون چنین موردی در موسیقی سابقه نداشته‌است... واقعا از افراد استثنایی و از نوابغ موسیقی کردی بودند و بنده در میان خوانندگان کرد علاقه خاصی به صدای حسن زیرک دارم.»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۹ ، ۰۹:۲۸
ایران سرا