استحاله ی ذهنی

ذهن ایرانی، همچون اقلیم کشورش ملون ومتنوع است .انگار،ذهن ایرانی در بستر زمان، از حالتی به حالتی دیگر دایم در تغییر و تحول است.

استحاله ی ذهنی

ذهن ایرانی، همچون اقلیم کشورش ملون ومتنوع است .انگار،ذهن ایرانی در بستر زمان، از حالتی به حالتی دیگر دایم در تغییر و تحول است.

ایران سرای من است

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زنان» ثبت شده است

بانو بینا،تولدت مبارک

يكشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۰۳ ب.ظ
سیما بینا یکی از هنرمندان قدیمی ایران است که آثار ارزشمندی را به یادگار گذاشته. متولد شهر خوسف خراسان است و شیفتگی‌اش به موسیقی محلی بیشتر از هرچیزی به همین برمی گردد که دلبسته نغمه‌های سرزمین مادری است.

۹ساله بود که به‌عنوان خواننده موسیقی کودک کارش را در رادیو ایران آغاز کرد. در این برنامه گاهی ترانه‌های محلی را که از پدرش آموخته بود می‌خواند که با استقبال زیادی روبه‌رو شدند. در آن دوره با بزرگانی همچون داوود پیرنیا کار می‌کرد و مسیر پیشرفت را پشت‌سر می‌گذاشت. اوایل کار آهنگ‌ها و ترانه‌های محلی را به رادیو می‌برد و مرحوم ‌پیرنیا آنها را برای تنظیم به موسیقیدانان بنام می‌داد اما بعدها به این نکته پی برد که بهتر است این ترانه‌ها با ساز و نوازنده‌های محلی تنظیم و اجرا شود. سال‌ها از آن روزها گذشته و هنوز مردم او را با همان ترانه‌های محلی به خاطر می‌آورند.

می‌گوید به‌طور مشخص از هیچ کدام از هنرمندان محلی متاثر نیستم اما از همه این استادان آموخته‌ام و تاثیر گرفته‌ام؛ به‌خصوص از موسیقی جنوب خراسان، تربت‌جام، خوسف و بیرجند. با تمام استادان این مناطق نشست و برخاست داشته‌ام و با آنها کار کرده‌ام؛ استادانی مثل عثمان خوافی، پورعطایی و تمام استادان دیگر تربت‌جام و جنوب و شمال خراسان. در سال‌های پس از انقلاب به تدریس موسیقی روی آورد و همچنین به تحقیق و جمع‌آوری ترانه‌های محلی ایرانی و بازنویسی آهنگ‌های مردمی و روستایی پرداخت. به دورترین نقاط ایران سفر کرد و مجموعه‌ای از ناب‌ترین ترانه‌ها و آهنگ‌های مهجور را جمع کرد؛ نغمه‌هایی که توسط مردان و زنان هنگام زندگی و کار روزانه اجرا می‌شد. در مصاحبه‌ای درباره جمع‌آوری آن آثار گفته است: وقتی به روستاهای دورافتاده می‌رفتم اگر پدرم یا عمویم همراهم بودند، آنها باید از اتاق بیرون می‌رفتند تا یک خانم برای من بخواند. سعی می‌کردم خودم با آنها دوست و صمیمی بشوم و برای آنها کمی بخوانم. یا صحبت کنیم و دوست شویم تا مثلا یک خط بخوانند.

سیما بینا در سال‌های پس از انقلاب مدت زیادی برای آموزش موسیقی به زنان صرف کرد، وی در مصاحبه‌ای با روزنامه شرق می‌گوید: جالب است با همه محدودیت‌ها اشتیاق شرکت در کلاس‌های آواز و موسیقی از جانب خانم‌ها بسیار زیاد و گرم بود. در مورد این سوال که تمرین صدا و آواز چه دستاوردی برای خانم‌ها دارد می‌گفتند می‌خواهیم ردیف موسیقی سنتی و ملی ایران را یاد بگیریم و بشناسیم. خیلی‌ها در کلاس دوام نمی‌آوردند چون کار آسانی نبود، اما عده‌ای که به موسیقی و آواز علاقه داشتند با عشق و پشتکار فراوان و باورنکردنی در کلاس‌ها حاضر می‌شدند و این کلاس‌ها واقعا قبل از انقلاب به این صورت و شدت نبود. کلاس‌های آواز من واقعا فضا و هوای خوبی برای همه ما داشت و انرژی و آرامش و آزادی را حس می‌کردیم. از نظر موسیقی و ارتباط و احوالات خوبی که با هم در موسیقی داشتیم هم مفید بود.

یکی دیگر از مشغله‌هایش در این سال‌ها نقاشی بوده و البته با این هنر هرگز غریبه نبوده چراکه تحصیل‌کرده رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیباست. می‌گوید همیشه نقاشی را مثل یک چاشنی و پناهگاه زندگی‌ام دانسته‌ام و برای همین است که شاید خیلی مطرح نشده و هیچ‌وقت به هدف اینکه نمایشگاهی بخواهم بگذارم نرفته‌ام یک مجموعه نقاشی کار کنم. در تمام فواصل زندگی چه وقتی خیلی ناراحت و غمگین هستم و چه مواقعی که فاصله بین کنسرت‌ها دارم به دنیای نقاشی خودم پناه می‌برم.

پس از مرگ استاد شجریان سیما بینا در یادداشتی که در مجله «اندیشه پویا» منتشر شد درباره محدودیت‌هایی که در مقطعی از سال‌های پس از انقلاب به وجود آمد نوشت: «یادم می‌آید که در این زمان بی‌خبری و سکوت، یک روز به منزل شجریان زنگ زدم. با ناهیدخانم، همسر ایشان، صحبت کردم و احوال‌پرس استاد شدم.

با ناراحتی گفتند: «هیچی! محمدرضا به مشهد رفته و دوباره به کار نجاری که خیلی دوست داره برگشته!» بعد از این مکالمه کوتاه به قدری دلتنگ و ناامید شدم که اشکم سرازیر شد. چندی بعد به یک کنسرت خصوصی شجریان عزیز دعوت شدم، با خوشحالی برای شنیدن موسیقی و صدای او بال پرواز گشودم.»

 

منبع:دنیای اقتصاد

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۹ ، ۲۳:۰۳
ایران سرا

بانوی کامپیوتر،ملیندا گیتس

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۴۸ ق.ظ
ملیندا آن گیتس Melinda Gates (با نام خانوادگی فرنچ)نیکوکار آمریکایی، همسر بیل گیتس و از مدیران ارشد پیشین مایکروسافت است. او در ۱۵ آگوست ۱۹۶۴ در دالاس، واقع در ایالت تگزاس به دنیا آمد. پدرش مهندس هوافضا و مادرش خانه‌دار بود. در سن ۱۴ سالگی به شرکت رایانه‌ای اپل معرفی شد و از همین‌جا علائق وی به بازی‌های رایانه‌ای و زبان برنامه‌نویسی بیسیک شکل گرفت. ملیندا در ۱۹۸۶ در رشته دانش‌های رایانه‌ای و اقتصاد از دانشگاه دوک لیسانس، و در ۱۹۸۷ از همان دانشگاه فوق‌لیسانس خود را دریافت داشت.

نخستین شغل او تدریس خصوصی ریاضیات و برنامه‌نویسی رایانه‌ای به کودکان بود. پس از فارغ‌التحصیلی وی در مایکروسافت مدیر بازاریابی شد و مسوولیت سرپرستی توسعه فرآورده‌های چندرسانه‌ای در آن شرکت را عهده‌دار شد؛ فرآورده‌هایی مانند سینه مانیا، انکاترا، پابلیشر، مانی، ورکز ووُرد.

در اواخر دهه ۱۹۹۰ به منصب «مدیرکل فرآورده‌های اطلاعاتی» دست یافت و تا ۱۹۹۶ در آن سمت ماند. ملیندا و بیل گیتس در ۱۹۸۷ در پی ملاقات در یک نمایشگاه تجاری در نیویورک باهم آشنا شده و در ۱۹۹۴ در ‌هاوایی جشن ازدواج گرفتند.

او از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ از اعضای هیات امنای دانشگاه دوک بود. او هر سال در نشست گروه بیلدربرگ حضور می‌یابد و در عین حال از ۲۰۰۴، عضو هیات‌مدیره شرکت واشنگتن‌پست نیز بوده است.

در سال ۲۰۱۴ او و هسرش ۲۸ میلیارد دلار به بنیاد خیریه گیتس اهدا کردند. ملیندا در ۲۰۱۵، «بنیادمشارکت‌های اساسی: Pivotal Ventures» را به‌عنوان سازمانی مستقل و جدای از بنیاد گیتس در راستای شناسایی مشکلات زنان و خانواده‌های آنها و ارائه ابتکار عمل برای حل آن مشکلات تاسیس کرد.

ملیندا گیتس که خود تجربه کار در محیطی مردانه در مایکروسافت را داشته است، همواره مشوق زنان برای حضور در حوزه‌های رایانه‌ای است. در سپتامبر ۲۰۱۶ او از آرزوی خود برای افزایش تنوع جنسیتی در محیط کار و به‌ویژه در حوزه فناوری سخن گفت: «هر شرکتی نیازمند فناوری است و ما همچنان شاهد آن هستیم که تکنولوژیست‌های زن اندکی از دانشگاه‌ها فارغ التحصیل می‌شوند. این برای جامعه ما مناسب نیست و ما باید این وضع را تغییر دهیم.»

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۴۸
ایران سرا

با پیشکسوتان داستان ایران

دوشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۸، ۰۹:۰۲ ق.ظ
: زندگی و آثار سیمین دانشور امروز دوشنبه در فرهنگسرای معرفت بررسی می‌شود. در این نشست که به همت انجمن داستانبان با عنوان «با پیشکسوتان داستان ایران» برگزار می گردد؛درباره زندگی و کتاب‌های اولین رمان‌نویس زن حرفه‌ای ایران گفت‌وگو خواهد شد.
 
علاقه‌مندان برای حضور در این نشست می‌توانند ساعت ۱۷ تا ۱۹ به فرهنگسرای معرفت به نشانی میدان شهرزیبا، بلوار شهران، بعد از زیرگذر شهید همت مراجعه کنند.
 
 
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۸ ، ۰۹:۰۲
ایران سرا

شما از ما مردان بهترید!!

پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۰۴ ق.ظ

باراک اوباما، ‌رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا گفت که بسیاری از مشکلات جهان برآمده از این است که «پیرمردان از قدرت کناره‌گیری نمی‌کنند».

رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا گفت که اگر زنان در دو سال آینده در تمامی کشورها بر سر کار باشند، «همه‌چیز بهتر خواهد شد.»

وی در ادامه افزود: «در این صورت، جنگ کمتری در کار خواهد بود ،مراقبت از کودکان بهتر خواهد شد و استاندارد زندگی بهبود خواهد یافت».

 

اوباما اضافه کرد: «اگر به جهان و مشکلاتش نگاهی بیندازید، خواهید دید که اغلب پیرمردان هستند که از سر راه کنار نمی‌روند. آنان به قدرت چنگ می‌اندازند، غیرقابل‌اطمینان هستند و ایده‌هایی قدیمی دارند و فاقد انرژی و ایده‌های نوین هستند».

وی خطاب به زنان گفت: «می‌خواهم زنان بدانند که شما هم عالی نیستید، اما شکی نیست که از ما مردان بسیار بهترید».

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۸ ، ۰۸:۰۴
ایران سرا

سارا یانگ

دوشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ۰۹:۵۳ ق.ظ
 

در زندگی شما چه کسی الهام‌بخش است؟ کسی که به نوعی به موفقیت رسیده؛ شاید یک معلم کسب‌وکار یا یک کارآفرین نوآور؟ یا شاید نابغه سیاسی یا نویسنده‌ای بزرگ؟ برای سارا یانگ، منبع الهام‌بخشی خیلی نزدیک و در خانه آنها بود: مادربزرگش انگیزه‌بخش‌ترین حضور را در زندگی او داشت.

 

 

«مادربزرگم در روستایی کوچک در چین به دنیا آمد و بزرگ شد و هیچ‌گونه دسترسی به آموزش نداشت. وقتی مسیر شغلی‌ام را شروع کردم، به این فکر افتادم که دلم می‌خواهد کاری کنم تا به افرادی مثل او کمک کنم.» البته این ندای درونی خیلی فوری به گوشش نرسید. اول باید یکسری نقطه‌ها را به هم وصل می‌کرد: «وقتی بیانیه شخصی (متنی در توصیف مهارت‌ها، تجربیات و خواسته‌ها که برای پذیرش در دانشگاه‌ها نوشته می‌شود) می‌نویسید، از خودتان می‌پرسید چه چیزی به شما انگیزه می‌دهد و من این سوال را از خودم پرسیدم. پاسخ این بود که می‌خواستم به افرادی مثل مادربزرگم کمک کنم به فرصت‌هایی که من داشته‌ام، دسترسی داشته باشند.» این ماموریتی بود که از همان ابتدا مسیر شغلی او را شکل داد. او بلافاصله بعد از فارغ‌التحصیلی از دوره MBA مدرسه کسب‌وکار لندن در سال ۲۰۱۱، راه شانگهای را در پیش گرفت و با شریک کاری خود آشنا شد و شرکت MNE را راه‌اندازی کرد؛ کسب‌وکاری مبتنی بر بازی‌سازی که اپلیکیشن‌های آموزشی برای دانش‌آموزان دبیرستان و دانشجویان تولید می‌کند.  

«از وقتی دوره MBA را در مدرسه لندن شروع کردم، این ایده در سرم بود. بازی‌سازی به‌عنوان یک مفهوم در حال اوج گرفتن بود و اگر از چشم‌انداز کسب‌وکار نگاه کنیم، چین یک بازار در حال توسعه خوب بود. چیزی که من را متقاعد کرد این ایده را عملی کنم و به‌عنوان یک کارآفرین به من قدرت داد، این بود که فهمیدم تنها چیزی که می‌تواند شما را از قصدتان به عقب بکشد، خودتان هستید.» یانگ به‌عنوان یک زن در صنعت تکنولوژی، یاد گرفته در مواقع لازم اعتماد به نفس کافی داشته باشد تا برای رسیدن به اهدافش از دیگران کمک بگیرد: «وقتی کار در بازی‌های ویدئویی را شروع کردم، حدود ۹۰ درصد کدنویس‌ها و مهندس‌ها مرد بودند، بنابراین باید با این شرایط روبه‌رو می‌شدم و کشف می‌کردم چطور شرایط را به نفع خودم تغییر دهم.»

تغییر رویه از یک مهندس به یک کارآفرین اجتماعی ماموریتی بود که چون او شناخت کاملی از کسب‌وکار و رهبری آن نداشت، برای آن انگیزه پیدا کرد: «به سرعت ارتقا پیدا می‌کردم و این عالی بود، اما وقتی پروژه‌ها گاهی مسیری غیر قابل انتظار را طی می‌کردند، حس می‌کردم باید شکاف‌هایی را در مهارت‌های مدیریتی خودم پر کنم و از کسب‌وکار و صنعتی که در آن کار می‌کنم شناخت پیدا کنم. همین موضوع باعث شد به مدرسه کسب‌وکار لندن بروم. در آنجا بود که فهمیدم می‌توانم دانش و سابقه‌ام را به سوی چیزی که معنا و هدف دارد، هدایت کنم؛ چیزی که بتواند در زندگی مردم یک تغییر واقعی ایجاد کند.»

راه‌اندازی یک استار‌ت‌آپ مزایای زیاد و البته چالش‌هایی دارد و خانم یانگ در طول یک دهه گذشته بالا و پایین‌های زیادی را که از ویژگی‌های سفر کاری او بوده، تجربه کرده است. کارآفرینی درس‌های زیادی برای او داشته و البته چالش‌هایی هم بود که «سخت‌ترین» سال‌های زندگی او را شکل داده است. او می‌گوید: «اداره کردن کسب‌وکار خودتان یک منحنی یادگیری بزرگ است و به شما آزادی و انعطاف‌پذیری لازم را می‌دهد تا تصمیم‌های هیجان‌انگیزی بگیرید. کار کردن در حوزه بازی‌سازی، شما را به مشتریان نزدیک می‌کند و در مورد کاری ما، این یک امتیاز واقعی است. شروع کردن یک چیز از نطفه و بعد دیدن به نتیجه رسیدن آن ایده، احساس خوشایند ساده‌ای دارد. همچنین نوسانات بازار شکست‌های بدی را رقم می‌زند. یک بار موفقیتی بی‌سابقه را تجربه می‌کنید و بار بعد نمی‌دانید چطور باید برای سه ماهه بعدی تامین مالی کنید. بنابراین، درس‌های زیادی در این تجربیات وجود دارد.»

تیم یانگ چهار اپلیکیشن بازی تولید کرد که علوم اجتماعی و زبان را آموزش می‌دهند. او با تعدادی از NGOها همکاری می‌کند تا پروژه‌های اجتماعی را در مناطق روستایی تایلند، کامبوج و چین اجرایی کنند. این حوزه‌ای است که علاوه بر علاقه حرفه‌ای، معنای شخصی برای او دارد: «بازگشت به مدرسه و کشف ریشه‌های برخی از بزرگ‌ترین مشکلاتی که دنیا با آنها مواجه است – یعنی نابرابری، بی‌عدالتی و نژادپرستی – یکی از روش‌های گرد هم آوردن افراد و کمک به بیان تجربه‌، ایده‌ها و افکار در مورد مرحله بعدی زندگی من است.» او در کوتاه‌مدت قصد دارد تخصصش را در اختیار پروژه‌ای بزرگ در میانمار قرار دهد که بر اساس آن، دولت محلی، فعالان شرکتی و تیمی متشکل از بیش از ۱۰۰ نفر برای جوامع روستایی اپلیکیشن درست می‌کنند و از طریق آن در مورد مسائل بهداشتی و حقوقی به آنها آموزش می‌دهند. او معتقد است برای اینکه بدانید نقطه عطف شما کجا است و چه زمان باید وارد مراحل بعدی کارتان شوید، باید خودآگاهی بسیار زیادی داشته باشید. «به‌عنوان یک کارآفرین یا تاجر، خیلی مهم است که بین هویت شخصی و موفقیت‌های حرفه‌ای خود، تمایز قائل شوید.»

برای یانگ، این یعنی باید بدانید چه زمان یک قدم به عقب برگردید، در مورد برخی مسائل در زندگی تجدید نظر کنید، و تصمیم بگیرید برای این اتفاق حاضرید چه فداکاری‌هایی بکنید. «همه فرصت‌های جالبی که به دست آوردم، از گفت‌وگوهای برنامه‌ریزی نشده و غیرمنتظره به وجود آمده است.» البته دانستن اینکه اهداف و معیارهای اصلی شما کدامند هم مهم است. او می‌گوید: «از نظر من، موفقیت می‌تواند شکل‌های مختلفی داشته باشد. اما من زمانی می‌توانم موفق باشم که بدانم اثری مثبت بر اطرافیانم داشته‌ام

نویسنده: Aine Doris مترجم: مریم رضایی/ منبع: London Business School

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۸ ، ۰۹:۵۳
ایران سرا

نگرش آنجلینا جولی درباره زنان توانمند!!

يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ۰۱:۵۱ ب.ظ

آنجلینا جولی در مراسم اکران فیلم «مالفیسنت: معشوقه شیطان» درباره نقش‌هایی که در سینما برای زنان نوشته می‌شود، اظهارنظر جالبی کرد.

او باور دارد نباید برای نشان دادن زنان نیرومند در سینما به نمایش قدرت فیزیکی اتکا کرد: «اغلب وقتی قرار است در فیلمی بگوییم‌ «این زن قدرتمند است»، او باید مردان را در مبارزه شکست دهد. باید مثل مردها باشد یا باید او را بی‌نیاز از مردها به تصویر بکشیم.»

در فیلم «مالفیسنت» نقش‌های اصلی را آنجلینا جولی و ال فنینگ بازی می‌کنند. او با اشاره به این دو نقش در فیلم گفت: «هر دو نفر از مردها می‌آموزند، به مردها نیاز دارند و آن‌ها را دوست دارند.‌ به نظر من این پیام مهمی برای دختران جوان دارد. توانایی خودشان را پیدا کنند در عین حال به مردهای اطرافشان احترام بگذارند و از آن‌ها بیاموزند.»

جولی می‌گوید: «ما در فیلم زنان نیرومند و متنوعی را نمایش می‌دهیم در عین حال مردان خارق‌العاده‌ای هم در فیلم هستند و من واقعا دوست دارم روی این نکته تاکید کنم.»

 

منبع: سایت خوان دنیای اقتصاد

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۸ ، ۱۳:۵۱
ایران سرا

ایراندخت

پنجشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۹ ب.ظ

 

امروز روز دختر است

 

امروز را به همه دختران ایران زمین که در باغستان معنا،ریشه دارند و مظهر زندگی فعال و زایندگی خلاق هستند؛تبریک می گویم و امیدوارم وجودشان اسباب بارش خیر و برکت براین سرزمین پر تلاطم باشد.

 

دختران ایران روزتان مبارک

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۸ ، ۱۲:۳۹
ایران سرا

اولین نویسنده زن ایرانی در تاریخ معاصر

يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۵۶ ب.ظ

سیمین دانشور نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. دکتر سیمین دانشور در سال 1327 توانست اولین مجموعه داستان‌های کوتاهش را با عنوان «آتش خاموش» منتشر کند. سیمین دانشور و جلال آل‌احمد در سال 1329 با یکدیگر ازدواج کردند.


سیمین دانشور، نویسنده ایرانی
وی نویسنده و مترجم ایرانی و همسر جلال آل‌احمد بود و در اکثر فعالیت های فرهنگی و اجتماعی همسرش حضور و همکاری داشت. سیمین دانشور نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت.
مهم‌ترین اثر سیمین دانشور رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است سووشون از جمله پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی در ایران به شمار می‌رود. سیمین دانشور همچنین عضو و نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران بود.

 


بیوگرافی سیمین دانشور
سیمین دانشور در 8 اردیبهشت 1300 در شیراز به دنیا آمد. پدرش دکتر محمدعلی دانشور (احیاءالسلطنه) همان کسی است که سیمین دانشور در رمان « سووشون» از او به نام دکتر عبدالله خان یاد می‌کند؛ احیاءالسلطنه مردی با فرهنگ و ادب بود و عضو گروه حافظیون که شب‌های جمعه بر سر مزار حافظ جمع می‌شدند و یاد حافظ را زنده می‌داشتند. مادر سیمین دانشور قمرالسلطنه حکمت نام داشت. بانوی شاعر و هنرمند که نقاشی را به فرزندانش می‌آموخت و مدتی هم مدیر هنرستان دخترانه هنرهای شیراز بود سیمین سه برادر و دو خواهر داشت و در خانواده‌ای اهل ذوق و هنر پرورش یافت.
سیمین دانشور، این بانوی داستان‌سرا از کودکی با ادبیات و هنر توسط مادر و پدرش آشنا شد و دوران ابتدایی و متوسط را در مدرسه انگلیسی « مهرآئین» به تحصیل پرداخت و در امتحانات نهایی شاگرد اول سراسر کشور شد. سیمین سپس به تهران آمد و در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تحصیل مشغول شد و در مدرسه‌ای آمریکایی در تهران اقامت گزید.
پدر سیمین دانشور در سال 1320 زمانی که سیمین موفق به اخذ مدرک لیسانس شده بود، درگذشت و با وجود درآمد مکفی پدر و ثروت مادرش برای مدتی مجبور به کار کردن شد. از جمله کارهایی که سیمین دانشور به آن اشتغال داشت، معاونت اداره تبلیغات خارجی و همچنین نوشتن مقاله برای روزنامه ایران آن زمان با نام مستعار «شیرازی بی‌نام» بود و برای مدت کوتاهی نیز در رادیو تهران مشغول بود.

 

سیمین دانشور در واقع اولین زنی است که داستان نویس بودن را به صورت حرفه‌ای پیش گرفت
دکتر سیمین دانشور در سال 1327 توانست اولین مجموعه داستان‌های کوتاهش را با عنوان «آتش خاموش» منتشر کند که برخی از داستان‌های این مجموعه 16 قسمتی، قبلا در روزنامه کیهان، مجله بانو و امید چاپ شده بود.
سیمین دانشور در واقع اولین زنی است که داستان نویس بودن را به صورت حرفه‌ای پیش گرفت. البته قبل از دانشور هم افرادی بودند، مانند امینه پاکروان که البته به فرانسه می‌نوشت، ولی فارسی را خوب نمی‌دانست، اما در هر حال سیمین دانشور را اولین زن نویسنده ایرانی می‌دانند. سیمین دانشور در دوره‌ای داستان‌نویسی را آغاز می‌کند که حضور زن به عنوان نویسنده خرق عادت بود؛ کاری را که فروغ فرخزاد در شعر انجام می‌دهد، دانشور در داستان ترسیم می‌کند.

 


آتش خاموش، اولین اثر سیمین دانشور
سیمین دانشور اولین اثر خود، «آتش خاموش» را در 22 سالگی نوشت و در 27 سالگی چاپ کرد؛ البته این داستان مشق اول او بود. سیمین دانشور وقتی که آن را به صادق هدایت نشان داد و نظرش را خواست به او گفت «اگر من به تو بگویم چطور بنویس و چکار کن دیگر خودت نخواهی بود، بنابراین بگذار دشنام‌ها و سیلی‌ها را بخوری تا راه بیفتی» و (دانشور) ادامه می‌دهد. البته خود سیمین دانشور علاقه چندانی به اولین اثرش نداشت و معتقد بود این مجموعه به مقتضای سنش بسیار رمانتیک است و هرگز اجازه چاپ مجدد آن را نداد.


تحصیل سیمین دانشور در دانشگاه استنفورد

 
در سال 1331 (1951 میلادی) دکتر سیمین دانشور با استفاده از بورس تحصیلی فولبریت به ایالات متحده آمریکا رفت و به مدت دو سال در رشته زیباشناسی در دانشگاه استنفورد مشغول به تحصیل شد و نزد والاس استنگر داستان‌نویسی و نزد فیل پریک نمایشنامه نویسی آموخت. در این مدت داستان‌های کوتاه دانشور به انگلیسی در مجله ادبی پاسیفیک اسیکتاتور و کتاب داستان‌های استنفورد به چاپ رسید. سیمین دانشور در آمریکا تکنیک، فضاسازی، مکان و محیط داستانی را آموخت و در واقع از مدرن‌ترین شیوه‌های روایی داستان آگاه شد. دانشور وقتی از آمریکا برگشت، «شهری چون بهشت» را نوشت که ده‌ها قدم از آثار قبلی‌اش جلوتر بود.

 

آثار سیمین دانشور
 مجموعه داستان های سیمین دانشور
آتش خاموش، اردیبهشت ۱۳۲۷
شهری چون بهشت، دی ۱۳۴۰
به کی سلام کنم؟، خرداد ۱۳۵۹
از پرنده‌های مهاجر بپرس، ۱۳۷۶
 رمان‌های سیمین دانشور
سَووشون معروف‌ترین اثر دانشور در تیر ۱۳۴۸
جزیره سرگردانی، ۱۳۷۲
ساربانْ سرگردان، ۱۳۸۰
کوه سرگردان
ترجمه‌های سیمین دانشور
سرباز شکلاتی، نوشته برنارد شاو، ۱۳۲۸
دشمنان، نوشته آنتون چخوف، ۱۳۲۸
بنال وطن، نوشته آلن پیتون، ۱۳۵۱
داغ ننگ، نوشته ناتانیل هاثورن
باغ آلبالو نوشته آنتوان چخوف، ۱۳۸۱
ماه عسل آفتابی (مجموعه داستان)، نوشتهریونوسوکه آکوتاگاوا و...
 آثار غیرداستانی سیمین دانشور
غروب جلال، انتشارات رواق، ۱۳۶۰
شاهکارهای فرش ایران
راهنمای صنایع ایران
ذن بودیسم

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۵۶
ایران سرا

اولین زن شاعر فارسی گوی در تاریخ ایران

چهارشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۱۹ ب.ظ

 

کودکی و نوجوانی

رابعه دختر کعب قُزداری که به رابعه بلخی هم شناخته شده‌است، شاعر پارسی‌گوی نیمه نخست سده چهارم هجری (۹۱۴-۹۴۳میلادی) است. وی طبق اسناد موجود، نخستین شاعر زن پارسی گوی است. پدرش کعب قزداری، از عربهای کوچیده به خراسان و فرمانروای بلخ و سیستان و قندهار و بست بود. از تاریخ ولادت و مرگ رابعه اطلاعات درستی در دست نیست. آنچه قطعیست آن است که او همدوره با سامانیان و رودکی بوده تنها مدرک مستند از زندگی رابعه، روایتی‌ست که عطار نیشابوری در حکایت بیست و یکم کتابِ الهی‌نامه خویش در بحر هَزج مسدّس محذوف، در چهارصد و اندی بیت آورده‌است. آنچه از این روایت برمی‌آید آنست که رابعه دختر کعب قزداری، والی بلخ بوده و برادری بنام حارث داشته. کعب علاقه خاصی به رابعه داشته و در پرورش و تعلیم او کوشا بوده و به جهت توانایی‌های بی‌نظیر او در هنر و فنون، او را با لقب زین‌العرب (زینت قوم عرب) خطاب می‌کرد. رابعه به استناد گفتار عطار، در سرودن شعر و هنر نقاشی به‌غایت توانمند و در شمشیرزنی و سوارکاری بسیار ماهر بوده‌است.

دیدار با بکتاش

پس از مرگ کعب، حارث بر تخت پدر می‌نشیند و در یکی از بزم‌های شاهانه او، رابعه با بکتاش، از کارگزاران نزدیک حارث دیدار می‌کند. عطار جایگاه بکتاش در دربار را کلیددار خزانه عنوان کرده‌است. رابعه بی‌درنگ دل به بکتاش می‌بازد و در نهایت دایهٔ رابعه که از علاقه رابعه به بکتاش آگاه می‌شود، میان آن دو واسطه می‌شود. رابعه خطاب به بکتاش نامه‌ای می‌نویسد و تصویری از خویش ترسیم کرده و پیوست آن نامه می‌کند و بدست دایه می‌سپارد تا بدو رساند. چون بکتاش نامه رابعه را می‌خواند و تصویر او را می‌بیند بدو دل می‌بازد و نامه‌اش را پاسخ می‌دهد. این نامه‌نگاری‌های پنهانی ادامه پیدا می‌کند و رابعه اشعار فراوانی خطاب به بکتاش ضمیمه نامه‌ها کرده و برای او می‌فرستد. ظاهراً روزی بکتاش رابعه را در دهلیزی می‌بیند و آستین او را می‌گیرد که «چرا مرا چنین عاشق و شیدا کردی اما با من بیگانگی می‌کنی؟» رابعه از او آستین می‌افشاند که «عشق من به تو بهانه‌ایست بر عشقی عظیم‌تر» و او را بخاطر افتادن در دام شهوت نکوهش می‌کند.

رابعه در میدان نبرد

بر اساس روایت عطار، روزی لشکر دشمن به حوالی بلخ می‌رسد و بکتاش به همراه سپاه بلخ به نبرد می‌رود. رابعه که تاب بی‌خبری از وضعیت بکتاش را ندارد، با لباس مبدل و روی پوشیده، پنهانی در پس سپاه بلخ به میدان جنگ می‌رود. بکتاش در گیرودار نبرد زخمی می‌شود و رابعه که جان بکتاش را در خطر می‌بیند، شمشیر کشیده و به میانه میدان می‌رود و پس از کشتن تعدادی از سپاهیان دشمن پیکر نیمه جان بکتاش را بر اسب کشیده از مهلکه نجات می‌دهد:

بگفت این و چو مردان برنشست او   از آن مردان تنی را ده بخست او
بــرِ بکتــاش آمد، تیـــــغ در کف  
وز آنجا برگرفتش برد با صف
 
نهادش پس نهان شد در میانه   کس‌اش نشناخت از اهل زمانه

رابعه و رودکی

در روایت عطار، رابعه روزی در راه با رودکی که عازم بخارا بوده دیدار می‌کند. رودکی شیفته توانایی رابعه در سرودن شعر می‌شود و او را تحسین می‌کند و با او به صحبت و مشاعره می‌نشیند. عطار آن واقعه را این‌گونه در الهی‌نامه می‌آورد:

نشسته بود آن دختــر دلفروز   براه و رودکی می‌رفت یک روز
اگر بیتی چو آبِ زر بگفتــــی   بسی دختر از آن بهتر بگفتی
بسی اشعار گفت آن روز اُستاد   که آن دختر مجاباتش فرستاد
ز لطف طبع آن دلداده دمساز   تعجب مانـــد آنجا رودکی باز

رودکی پس از آن راهی بخارا می‌شود و در بزمی در دربار امیر سامانی شعری که از رابعه به یادداشت بازگو می‌کند که بسیار مورد پسند امیر می‌افتد و چون از آن سؤال می‌کنند، رودکی داستان آشنایی‌اش با رابعه و عشق او به بکتاش را برای شاه بازگو می‌کند، غافل از اینکه حارث نیز در آن بزم حاضر است و از آن داستان باخبر می‌شود. حارث بسیار خشمگین می‌شود، به بلخ بازمی‌گردد و پس از یافتن صندوقی حاوی اشعار رابعه در اتاق بکتاش، به گمان ارتباط نامشروع آنان، فرمان می‌دهد بکتاش را در زندان افکنده و رابعه را به گرمابه برده و رگِ دستان او را بگشاید و درِ گرمابه را به سنگ و گچ مسدود کنند. روز بعد چون در گرمابه را می‌گشایند، پیکر بیجان رابعه را مشاهده می‌کنند که با خون خویش اشعاری را خطاب به بکتاش با انگشت بر دیوارهٔ گرمابه نگاشته‌است. بکتاش پس از آن، به نحوی از زندان می‌گریزد و شبانه سر از تن حارث جدا می‌کند، سپس بر مزار رابعه رفته و جان خویش را می‌گیرد.

از رابعه جز هفت (به روایتی یازده) غزل و قطعه در دست نیست. ظاهراً تمامی اشعار وی بدست برادرش حارث معدوم گردیده و الباقی در گذر زمان از بین رفته‌است. اما قلیل اشعار بازمانده از وی بیانگر ذوق سرشار وی و تسلط او بر سرایش شعر است. رابعه را مادر شعر پارسی خوانده‌اند.

غزلی از رابعه را با هم زمزمه می کنیم:

 

عشق او باز اندر آوردم به بند   کوشش بسیار نامد سودمند
عشق دریایی کرانه ناپدیــــد   کی توان کردن شنا ای هوشمند
عشق را خواهی که تا پایان بری   بس بباید ساخت با هر ناپسند
زشت باید دید و انگارید خوب   زهر باید خورد و انگارید قند
توسنی کردم ندانستم همی   کز کشیدن تنگ‌تر گردد کمند
     
     
     
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۱۹
ایران سرا

اولین سفیر زن در تاریخ معاصر ایران

سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۲۶ ق.ظ

تولد و خانواده

مهرانگیز دولتشاهی در سال 1296 خورشیدی در شهر اصفهان دیده به جهان گشود.اوخواهرزاده صادق هدایت، دختر محمدعلی میرزا شکوه الدوله، وزیر پست و تلگراف و تلفن در حکومت پهلوی، خواهر مهین دولتشاهی، همسر مظفر فیروز وزیر کار در کابینه احمد قوام می‌باشد.

 

تحصیلات

مهرانگیز دولتشاهی تحصیلات دانشگاهی خود را در آلمان گذراند و موفق به کسب مدرک دکترا در رشتهٔ علوم اجتماعی شد.

 

فعالیت‌های اجتماعی

مهرانگیز دولتشاهی بخش عمده‌ای از عمر خود را صرف بهبود امور زنان ایرانی کرد. وی در سال ۱۳۲۵ خورشیدی، در سازمان خدمات اجتماعی و انجمن حمایت از زندانیان مشغول به کار شد. وی پیش از سفر کاری به دانمارک، «جمعیت راه نو» را تأسیس کرده بود که در جهت احقاق حقوق زنان ایرانی فعالیت می‌کرد. او برای اینکه به روحانیت آن زمان نشان دهد فعالیت این جمعیت در جهت بی بندوباری زنان جامعه نیست، با تنی چند از روحانیان برجسته زمان من‌جمله آیت‌الله بروجردی و امام موسی صدر دیدارهایی داشت.

وی یکی از مبتکران قانون حمایت خانواده بود که حق طلاق را برای زنان به رسمیت می‌شناخت و اختیار همسر دوم را توسط مرد منوط به اجازهٔ همسر اول می‌کرد.

کتاب جامعه، دولت و جنبش زنان ایران از آخرین نوشته‌های مهرانگیز دولتشاهی است.

 

فعالیت‌های سیاسی

مهرانگیز دولتشاهی به مدت سه دوره، به عنوان نماینده کرمانشاه در مجلس شورای ملی حضور داشت.

در دوره وزارت عباسعلی خلعتبری در وزارت امور خارجه ایران، از مهرانگیز دولت‌شاهی برای تصدی سفارت ایران در دانمارک دعوت به عمل آمد و در سال ۱۳۵۴خورشیدی به عنوان اولین سفیر زن عازم سفارت ایران در دانمارک شد و تا زمان پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ به این مأموریت ادامه داد.

 

درگذشت

در مهر ۱۳۸۷ در سن ۹۱ سالگی در پاریس درگذشت.
 
منبع: ویکی پدیا
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۲۶
ایران سرا