استحاله ی ذهنی

ذهن ایرانی، همچون اقلیم کشورش ملون ومتنوع است .انگار،ذهن ایرانی در بستر زمان، از حالتی به حالتی دیگر دایم در تغییر و تحول است.

استحاله ی ذهنی

ذهن ایرانی، همچون اقلیم کشورش ملون ومتنوع است .انگار،ذهن ایرانی در بستر زمان، از حالتی به حالتی دیگر دایم در تغییر و تحول است.

ایران سرای من است

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنبش مشروطه» ثبت شده است

شهیدان آزادی

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ
روز ۳ تیر ۱۲۸۷ هجری شمسی مجلس شورای ملی با فرمان محمدعلی‌شاه قاجار توسط نیروهای بریگاد قزاق روسی به فرماندهی کلنل ولادیمیر لیاخوف به توپ بسته شد. پس از آن رهبران جنبش مشروطه یا به قتل رسیدند یا فرار کردند یا خانه‌نشین شدند. میرزا جهانگیر‌خان صوراسرافیل (شیرازی)و ملک‌المتکلمین(حاجی میرزانصرالله بهشتی) در این روز در باغشاه تهران جان باختند.

فرزند ملک‌المتکلمین ماجرای قتل میرزا جهانگیر‌خان صوراسرافیل را این‌گونه روایت کرده است: «روز به توپ بستن مجلس و آشوب در تهران میرزا جهانگیر‌خان به همراه قاضی قزوینی، ارداقی، ملک‌المتکلمین ابتدا به خانه میرزا محسن‌خان امین‌الدوله پناه بردند ولی با احساس عدم امنیت از منزل امین‌الدوله به منزل سیدحسن حبل‌المتین پناه بردند. وحشت اهالی خانه حبل‌المتین از حضور این عده باعث خروج‌ آن‌ها شد و در خیابان توسط قزاقان دستگیر و توسط این قوا به میدان مشق و قزاقخانه منتقل شدند. جهانگیر‌خان که با یکی از افسران قزاق درگیر شده بود از جمع جدا و به اتاقی دیگر منتقل شد. چون میرزا جهانگیر‌خان را به واسطه تندی که با غلامرضا (میرپنج) کرده بود بردند در یک اطاق تنها حبس کردند. پدرم (ملک‌المتکلمین) خواهش کرد او را نزد ما بیاورند. برخلاف انتظار تقاضای پدرم پذیرفته شد میرزا جهانگیر‌خان را با حالت زار و ناتوان نزد ما آوردند.»

مامونتوف وقایع‌نگار روس که در آن ایام جزو وابستگان سفارت روس بوده است، می‌نویسد: «این دو نفر [جهانگیر‌خان و ملک‌المتکلمین] را به باغ بردند و پهلوی فواره نگاه داشتند. دو دژخیم که مامور قتل آنها بودند طناب به گردن آنها انداختند و از دو سو کشیدند تا خفه شدند و خون از دهانشان بیرون زد و در همین حال دژخیم سوم خنجر به سینه و شکم آنها فرو می‌کرد.»

در روایت برادر قاضی قزوینی آمده است: «چون اندکی گذشت دو نفر فراش برای بردن ملک [ملک‌المتکلمین] و میرزا جهانگیر‌خان آمدند و ایشان را از قطار بیرون آورده به گردن هر یک زنجیر دستی (شکاری) زده گفتند «برخیزید بیایید!» گویا هر دو دانستند که برای کشتن می‌برندشان. ملک‌المتکلمین دم در با آواز دلکش و بلند خود این شعر را خواند: «ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما/  بر بارگه عدوان آیا چه رسد خذلان.» این را خوانده پا از در بیرون گذاشت. ما همگی اندوهگین گردیدیم و این اندوه چند برابر شد هنگامی که دیدیم آن دو فراش زنجیر‌هایی را که به گردن ملک و میرزا جهانگیر‌خان زده و ایشان را برده بودند برگردانیده در جلوی اتاق به روی دیگر زنجیر‌ها انداختند و ما بی‌گمان شدیم که کار آن بیچارگان به پایان رسیده است.»

عین‌السلطنه در خاطرات خود ماجرا را این‌گونه تعریف کرده است: «به اتفاق حاجی افخم‌الدوله باغ‌شاه رفتیم. لدی‌الورود (به‌محض ورود) مسموع شد که ملک‌المتکلمین بهشتی و میرزا جهانگیر مدیر صوراسرافیل را طناب انداختند...»

میرزا جهانگیر‌خان در آخرین ساعات زندگی، طی نامه‌ای به یکی از بستگان خود نوشت: «عقیده مرا به خوبی می‌دانید که دلبستگی به زندگانی و عمر نداشتم و همیشه مرگ با شرف و افتخار را از زندگی بد، بهتر می‌دانستم، زیرا همواره شنیده‌اید که می‌گفتم مکررات خواب و خوراک اهمیتی ندارد و از این تکرار، آدم حساس، خسته و کسل می‌شود. امروز سعادت و اقبال فرزندان ایران، بسته به تکمیل معنی مشروطیت است، ولی فرزند «ام‌الخاقان» (لقب مادر محمد علی شاه، دختر میرزا تقی‌خان امیرکبیر) که ننگ تاج و تخت چند هزار ساله ایران است، برای استقلال کامروایی سبعانه خود، می‌خواهد این سعادت ما را به یک بدبختی و ذلت دائمی مبدل نماید. از دیروز تا به حال نقشه‌ای که ترسیم کرده آفتابی شد. فردا ما به فداکاری حاضر می‌شویم. اگر از پیش نبردیم و کشته شدیم و خبر مرگ من به شما رسید، غمگین نشوید و هول نکنید، زیرا که در راه آزادی ایران، یک افتخاری برای شما و فرزندان شما به یادگار گذاشتم. مردن که از لوازم طبیعی است. آدم که باید بمیرد، چرا با درد و مرض مرده باشد و به جانبازی از تالم نشاة زندگی بد، در یک چشم به هم زدن نمیرد...»

جواد مجابی، نویسنده و محقق، درباره اهمیت صوراسرافیل نوشته است: «صوراسرافیل به عبث مشهور‌ترین روزنامه عصر مشروطه نشده است و آنچه هنوز آن را خواندنی و نوتراز نشان می‌دهد اصولی است که در تشکل بنیانی این جریده مراعات شده است. نخست باید یادآور شد که این روزنامه بی‌هدف و سر به هوا وارد عرصه انقلاب نشد و بنیان‌گذاران آن خط مشی سنجیده پیش‌اندیشیده‌ای برای تبلیغ افکار و آثار خود داشته‌اند. عضویت دو تن از گردانندگان روزنامه یعنی دهخدا و جهانگیر‌خان در کمیته انقلاب ملی که وابسته به حزب مترقی اجتماعیون عامیون به رهبری حیدر‌خان عمو اوغلی بود، راستای اندیشگی این دو تن و سمت و سوی مقالات آنها را نشان می‌دهد. مقالاتی که در زمینه آرمان‌های مشروطیت، تقویت مجلس، اصلاح قشون، تعدیل مالیات‌ها، حفظ و گسترش آزادی‌های فردی و اجتماعی، تقلیل ساعات کار، رفاه کارگران و اصلاحات ارضی از یکسو و از سوی دیگر افشای مظالم درباریان، ثروتمندان و مالکان، نفی ارزش‌های فرتوت و ایجاد بنای نوین جامعه بر اساس مصالح عمومی در سی و پنج شماره صوراسرافیل چاپ شده، نشانگر خط مشخص فکری دهخدا و جهانگیرخان در جهت ثمربخشی خیزش مشروطه است. صوراسرافیل با بالا‌ترین تیراژ ممکن و به قولی ۲۴ هزار نسخه در هفته، چون پرچمی در قلب مردم ستمدیده به اهتزاز درآمده است. مردم خواندن صوراسرافیل را ثواب می‌دانستند و جریده را مقدس می‌شماردند. آن را در خانه حبس نمی‌کردند و دست به دست می‌چرخاندند. در قهوه‌خانه‌ها و میدان‌ها برای خیل بی‌سواد صوراسرافیل می‌خواندند. این روزنامه کار شب‌نامه را می‌کرد، حفظ کردنی و برای همه خواندنی بود.»

 

منبع: مهدی ملک‌زاده، زندگانی ملک‌المتکلمین، انتشارات علی‌اکبر علمی و شرکا، تهران، اردیبهشت ۱۳۲۵

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۹ ، ۱۰:۰۰
ایران سرا

مساوات

چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۸، ۰۹:۰۳ ق.ظ
 
سایت خوان دنیای اقتصاد:
روزنامه مساوات اواخر مهرماه ۱۲۸۵ در شهر تهران تاسیس و به مدیری سید محمدرضا مساوات منتشر شد. سید محمدرضا مساوات (شیرازی) (۱۳۰۴–۱۲۴۴) روزنامه‌نگار و سیاستمدار عصر مشروطه بود. او سردبیر روزنامه مساوات، عضو کمیته انقلاب ملی و نماینده دوره‌های دوم، سوم، چهارم و پنجم مجلس شورای ملی و از سران حزب دموکرات عامیون و سپس حزب سوسیالیست بود. به نوشته محمد صدرهاشمی در کتاب «تاریخ جراید و مجلات ایران» روزنامه مساوات در هشت صفحه [...] و در مطبعه سربی حقوق به طبع رسیده است.
 

 

صدرهاشمی می‌نویسد: «روزنامه مساوات از حیث شهرت و اهمیت به پای روزنامه صوراسرافیل نمی‌رسد؛ ولی از جهت  آن که شامل مقالات سیاسی و پیشنهادهای مفید بود، کم از روزنامه مذکور نیست. سرلوحه روزنامه عبارت از دو فرشته بالداری است که در دست‌های خود صفحه‌ای را که در آن کلمه مساوات به خط نستعلیق و در بالای آن آیه «ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت» چاپ شده. [...] طرز انتشار مساوات هفتگی بوده [...] عنوان مراسلات، اداره مساوات و از شماره دهم به آن‌طرف تهران مدرسه آصفیه به‌عنوان محل اداره روزنامه معرفی شده است. از شماره ششم مورخ یکشنبه هفده شهر شوال‌المکرم ۱۳۲۵ق نام سید عبدالرحیم خلخالی پهلوی اسم مدیر روزنامه سیدمحمدرضا شیرازی درج شده ولی سمت نامبرده در روزنامه معین نشده است. تعداد صفحات روزنامه بیشتر هشت صفحه و گاهی به ده صفحه نیز رسیده است و نیز روزنامه در مطابع مختلف طبع شده چنانچه شماره اول آن در مطبعه حقوق و از شماره دوم به بعد در مطبعه شرقی که به مدیری شیخ‌الملک در تهران تاسیس شده چاپ شده است.

سبک نگارش روزنامه مساوات خیلی آزاد و بی‌تکلف است و مدیر آن در تمام مسائل سیاسی با قلمی بی‌پروا مقاصد و مطالب خود را بیان کرده و مخصوصا از مداهنه و تملق‌گویی که شیوه بعضی از جراید آن ایام بوده به‌کلی برکنار است. در هر شهر یا قصبه که متظلمین از جور و ظلم حکام استبداد تنگ آمده و عریضه و شکایتی نوشته، مدیر مساوات آن را بدون پروا و واهمه چاپ کرده است و به علت پیش‌گرفتن همین سبک و روش بوده که پس از وضع قانون مطبوعات از طرف مجلس شورای ملی در تاریخ شنبه ۵ محرم‌الحرام ۱۳۲۶ق که تا اندازه[ای] مطبوعات را محدود و مقید می‌سازد، در شماره نوزده سال اول مورخ یکشنبه سوم ربیع‌الاول۱۳۲۶ق به‌عنوان اعتراض به قانون جدید مطبوعات، سبک روزنامه را عوض کرده و به عکس نمرات سابق که تمام مندرجات آنها را مخصوص ذکر افعال و اعمال قبیحه حکام ظلم و جور گردانیده است، مطالب این نمره را به موضوعات علمی و ادبی اختصاص داده. سرلوحه [...] شماره نوزده که مصادف با تصویب قانون مطبوعات است و به نظر ارباب جراید این قانون با آزادی قلم منافات دارد، به رنگ قرمز ملون شده و علاوه در این شماره کاریکاتور عید ظهور قانون مطبوعات ترسیم گردیده و در کاریکاتور مذکور صفحه‌ای که عبارت عید ظهور قانون مطبوعات روی آن با خط طلایی نوشته شده به دست دو فرشته قرار گرفته و این دو فرشته نیز با رنگ قرمز رنگ‌آمیزی شده‌اند. خلاصه اینکه مدیر مساوات با این عناوین می‌خواهد تاثیر قانون جدید مطبوعات را در عدم آزادی قلم نشان بدهد.

روزنامه مساوات مشروطه‌خواه افراطی و لیبرال بود. این روزنامه با توجه به جسارت فوق‌العاده‌ای که در تقویت بنیان مشروطه نشان می‌داد، در زمره قهرمانان پیشکسوت در مطبوعات مشروطه اول جای دارد.

مقاله‌ای از این روزنامه با عنوان «شاه در چه حال است؟» و پرخاش صریح او به محمدعلی‌شاه باعث توقیف روزنامه و تعقیب ناشر آن شد. آخرین شماره روزنامه مساوات که در تهران چاپ شده شماره ۲۵ است که در تاریخ یکشنبه سلخ ربیع‌الثانی ۱۳۲۶ق انتشار یافته و با پیشامد بمباردمان مجلس و تفرقه آزادی‌خواهان و گرفتاری مدیران جراید روزنامه مساوات نیز تعطیل شده و مدیران آن آقایان سیدمحمدرضا شیرازی و سیدعبدالرحیم خلخالی رهسپار قفقاز شده و پس از مختصر آرامشی که در ایران روی داد به تبریز بازگشته و روزنامه مساوات را در شهر تبریز دایر کردند.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۸ ، ۰۹:۰۳
ایران سرا

شهید خبر آزادی

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۴۰ ق.ظ

 

امروز مقارن است با روز گشت صدور فرمان مشروطیت.به واسطه جنبش مشروطیت،نهضتی در عرصه خبر و خبرنگاری و روزنامه و روزنامه نگاری به پا شد که در سپهر سیاسی ایران زمین بی سابقه بود.

اما محمدعلی شاه قاجار طی دو سه سالی که بر تخت شاهی نشست به واسطه ی ضدیتی که با جریان مشروطه خواهی داشت، آن چنان کشتاری از جماعت خبرنگار و روزنامه نگار فعال آن دوران به راه انداخت که باز در آسمان سیاسی ایران کم سابقه بود.

یاد و خاطر شهدای خبرنگار و روزنامه نگار سرزمین مان به ویژه شهیدان خبرنگار و روزنامه نگار دوران مشروطیت گرامی باد.

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۸ ، ۰۷:۴۰
ایران سرا