استحاله ی ذهنی

ذهن ایرانی، همچون اقلیم کشورش ملون ومتنوع است .انگار،ذهن ایرانی در بستر زمان، از حالتی به حالتی دیگر دایم در تغییر و تحول است.

استحاله ی ذهنی

ذهن ایرانی، همچون اقلیم کشورش ملون ومتنوع است .انگار،ذهن ایرانی در بستر زمان، از حالتی به حالتی دیگر دایم در تغییر و تحول است.

ایران سرای من است

مرام دنیا

پنجشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۰۷ ق.ظ

دنیا کوچکتر از آن است

که گم شده ای را در آن یافته باشی

هیچ کس اینجا گم نمی شود

آدم ها به همان خونسردی که آمده اند

چمدانشان را می بندند

و ناپدید می شوند

یکی در مه

یکی در غبار

یکی در باران

یکی در باد

و بی رحم ترینشان در برف

آنچه به جا می ماند

رد پائی است

و خاطرهای که هر از گاه پس می زند

مثل نسیم سحر

پرده های اتاقت را

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۰۷
ایران سرا

عیار فرمانبری

پنجشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۹:۵۴ ق.ظ

امیر کلام،حکمت و تمثیل در سخنی بسیار نغز در شاخص بندگی انسان این طور می فرماید:


هر آن که خدا را فرا خواند اما به فرمانش عمل نکند؛

مانند تیر اندازی است که بخواهد از کمانی که زه ندارد، تیری به هدفی بزند!!!


اقتباس از: نهج البلاغه .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۷ ، ۰۹:۵۴
ایران سرا

زندگی لنگر می خواهد

چهارشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۰۸:۱۶ ق.ظ

امیر علی بنی اسدی،چنین می سراید:


زندگی لنگر می خواهد

چیزی که آدم را سر جایش نگه دارد،

چیزی که نگذارد فاصله ی آدم از ساحل آرامش زیاد شود،

چیزی که نگذارد امواج آدم را بکشاند به ناکجا

حالا لنگر آدم گاهی یک آدم دیگر است،

گاهی یک فکر و اعتقاد است،

گاهی ایمان است،

گاهی عادت روزانه است،

گاهی کار است،

گاهی یک جمع دوستانه است،

گاهی یک دوره خانوادگی ست،

گاهی یک باشگاه ورزشی ست،

گاهی چهار تا کتاب است،

گاهی یک مشت خاطره است ...

لنگرِ هر کس هر چه هست فاصله ی اوست با سرگردانی در دریای روزگار،

فاصله ی اوست تا گم شدن،

فاصله ی اوست با آوارگی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۷ ، ۰۸:۱۶
ایران سرا

شاعر،وجدان ناآرم زمانه!!

يكشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۵۹ ق.ظ


دوستی دارم ادیب و شاعر وصاحب اثر،اما کاملا بی ادعا و بی سروصدا.طوری برنامه ریزی می کردیم که هفته ای دو نوبت ( یا نهار و یا شام)  با هم باشیم تا ساعاتی در خصوص هنر و ادبیات با هم بحث و گفتگو کنیم. ازاوایل سال 90 متوجه شدم که دیگر گوشت نمی خورد! علت را جویا شدم؛ طوری پاسخ داد که چندان دستگیرم نشد چرا لب به گوشت نمی زند. پیش خود گفتم شاید برای حفظ سلامتی اش از خوردن گوشت پرهیز می کند. این وضع تا پنج سال ادامه داشت تا این که در یکی از این نشست ها،دیدم سفارش غذای گوشتی داد!! با تعجب پرسیدم که شما مدت پنج سالی است که  گوشت نمی خورید!! پس چه شده که یک دفعه سفارش غذای گوشتی دادید؟! باز در پاسخ طوری برخورد کرد که من خیلی متوجه موضوع نشدم. در یکی از دیدارها،سفت و سخت پاپیچ موضوع شدم که بعد ازقرارگرفتن در این وضعیت تنگ و پی گیرانه،ناچار و ناگزیرشد لب به سخن بگشاید.

گفت:روزی رفتم قصابی محل تا برای خانه گوشت بگیرم،دیدم خانم میانسالی یک اسکناس 500 تومانی را در دستش مچاله کرده وآن را به سمت قصاب گرفته وبا صدای لرزان همراه با شرم که آقا به این مبلغ به من گوشت بده!! قصاب (مثل این که به خوبی این خانم را می شناخت)یه نیم نگاهی به پانصدی انداخت وگفت: خواهرم با این مبلغ نمی شود گوشت داد!! در ضمن حساب دفتری شما نیز پُرشده است ودیگر نمی شود نسیه داد!!خانم سرش را پایین انداخت وضمن سکوت همانجا ایستاد وحرکتی نکرد. من به قصاب به آرامی گفتم که یک کیلو آبگوشتی و یه کیلو نیزخورشتی برای این خانم بکشید،من حساب می کنم!! قصاب با تعجب یه نگاهی به من کرد و خواست چیزی بگوید که من با علامت هیس،او را به سکوت واداشتم.تا قصاب گوشت را ببرد و بکشد،در کاغذ برای قصاب نوشتم که به آن خانم بگوید تا مدت پنج سال روز پنجم هر ماه ساعت پنج بعد از ظهر بیاید قصابی ونیم کیلو گوشت آبگوشتی و نیم کیلو هم گوشت خورشتی بگیرد و ببرد.قصاب کاغذ را خواند و رو به من کرد و گفت،این چیه؟ گفتم شما بگومن با شما حساب خواهم کرد.قصاب رو به آن خانم کرد و موضوع را به زبان ترکی برایش گفت. خانم با تعجب پرسید،چرا؟ قصاب درپاسخ گفت یه آدم خیّر نذر دارد و می خواهد نذرش را این چنین انجام دهد.آن زن بی آنکه بداند در مغازه چه اتفاقی افتاده است و بی آن که پی گیر شود آن فرد خیرکیست،کلی با صدای بلند و به زبان ترکی و فارسی برای آن مرد خیّر دعا کرد.زن گوشت را گرفت و هم چنان که داشت دعا می کرد از مغازه خارج شد. بعد از خارج شدن زن از قصابی، پول گوشت را با قصاب حساب کردم و هماهنگی های لازم را نیز انجام دادم و درخلال این امر قصاب نیزبه طور خلاصه توضیحاتی از وضعیت عمومی خانواده این زن داد.

 -از دوست ادیبم پرسیدم،خب،حالا چرا روی عدد پنج زوم کرده بودی؟ به مدت پنج سال،روز پنجم هر ماه، پنج بعد از ظهر؟ در پاسخ گفت، چون در دست آن زن یه پانصدی بود و من نیز به ازای هر صد تومان یک واحد حساب کردم و به عدد پنج رسیدم.

باز پرسیدم؛ خب چرا در این پنج سال گوشت نمی خوردی؟ پاسخ داد: وقتی پریشان حالی، بیچارگی ودرماندگی آن زن را دیدم؛ چاره ای جزتنبیه و تأدیب خودم نداشتم. برای این تصمیم گرفتم که به مدت پنج سال خود را از خوردن گوشت محروم کنم!!!

اینجا بود که هم به لطافت شاعری و هم به ظرافت ادبی دوستم پی بردم و ضمن تحسین زبانی بیشتر در دل او را تحسین کردم.اینجا بود که دریافتم که بی جهت به شاعران،لقب "وجدان بیدار زمانه"  و یا " وجدان نا آرام زمانه" نداده اند%

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۵۹
ایران سرا

نظر خدا یا نظر خودم؟

يكشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۵۴ ب.ظ

موضوع بحث:نقطه تحول


س1-نقطة تحول و تغییر زندگی‌ انسان ها کجاست؟
 ج1- لحظات تصمیم‌گیری و انتخاب،حساس ترین لحظات زندگی هستند.

 

س 2--تصمیمات کور یا تصمیمات بینا؟
ج 2- خب، تصمیمات بینا که با ملاکهای واقعی انجام میشود.

س3-خب،تصمیمات بینا را چگونه می شود اخذ کرد؟
ج3-- در لحظة تصمیم‌گیری، باید از خود یک سؤال را بپرسیم: خدا، کدام را می‌پسندد؟(نظر خدا یا نظر خودم؟)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۵۴
ایران سرا

فرهنگ ثابت ولی متغیر است

شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۰۷ ب.ظ

یکی ازمهمترین مختصات پدیده فرهنگی این است که به کُندی تغییر پیدا می کند، گو این که ثابت است. به عنوان مثال به کم و کیف مسکن نگاهی بیافکنید.آن زمان که بشر در غار سکونت داشت،گمان می برد که همیشه در غار ساکن خواهد بودو هرگز تصور نمی کرد چادر نشین شود.اما ابداع و اکتشاف در حوزه نساجی وساخت و بافت پارچه و چادر او را آرام آرام از غار بیرون کشید و چادر نشین کرد و همین طور ادامه یافت تا هم اینک در اسمان خراش ها سکنی گزیده است.بر این اساس ، شاید تا 150-100 سال بعد باز کم و کیف مسکن تغییر یابد و سکونت انسان به گونه ای دیگر صورت پذیرد.از این رو است که می گویند: فرهنگ ثابت ولی متغیر است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۰۷
ایران سرا

شروع سال 2019 میلادی

سه شنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۷، ۰۸:۵۸ ق.ظ

امروز،اولین روز از سال 2019 میلادی است.آغاز سال نوی میلادی مبارک باشد.به امیدی خدا، امسال آبستن حوادث میمون و فرخنده ای باشد که آرامش و آسایش را برای بشریت به ارمغان بیاورد.


گله ها را بگذار!

ناله ها را بس کن!

‌روزگار گوش ندارد که تو هی شِکوه کنی!

زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را!! ‌

فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود!

تا بجنبیم تمام است تمام!!

مهردیدی که به برهم زدن چشم گذشت....

یا همین سال جدید!!

باز کم مانده به عید!!

این شتاب عمر است ...

‌من و تو باورمان نیست که نیست!!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۷ ، ۰۸:۵۸
ایران سرا

ایمنی و فرهنگ

چهارشنبه, ۵ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۱۳ ق.ظ

امروز، به " روز ایمنی در برابر زلزله و کاهش اثرات بلایای طبیعی " نام گذاری شده است ..ایران کشور زلزله خیزی است. قبلنا هر چند ده سال سراغ ایران می آمد( زلزله بوئین زهرا در سال 1341، زلزله رودبار در سال 1369،زلزله آوج در سال 1381،زلزله کرمانشاه و استان های اطراف در سال 1396) اما از پارسال و بعد از وقوع زلزله کرمانشاه انگاری از او می توان به عنوان مهمان فصلی یا مهمان تمام فصل ایران زمین یاد کرد!!همین طور بلایای طبیعی(سیل وسیلاب و برف و کولاک و غیره) که هز از چند گاهی سکونتگاه های شهری و روستایی کشور را مورد نوازش قرار می دهند.


یکی از نشانه های " فرهنگ متعالی " هر جامعه ای این است که آن جامعه برای مهار میزان تخریب و خسارت جانی و مالی وقوع پدیده های طبیعی ای که حیات اش را تهدید می کند؛ چه "تدابیر" و " راه حل های" موثر و مفیدی را ارایه می دهد.اگر کشور ایران هنوز قادر به مهار تهدیدات ویرانگر بلایای طبیعی نیست؛ لذا نمی تواند مدعی وجود "فرهنگ متعالی" باشد!!! یکی از خصیصه های فرهنگ متعالی مواجهه استیلایی با پدیده ها و بلایای طبیعی است و صرفا در تولید محصولات هنری و ادبی محدود نمی شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۷ ، ۱۱:۱۳
ایران سرا

پیامبر مهربانی

دوشنبه, ۳ دی ۱۳۹۷، ۰۸:۴۸ ق.ظ

امشب شب بزرگی است.شب میلاد مردی است که خلقتش،معجزه محسوب می شود.میلاد حضرت عیسی مسیح علیه السلام است.ای کاش جمهوری اسلامی ایران همه ساله،به مناسبت و میمنت تولد حضرت مسیح،روز گشت میلاد این مولود اعجاب انگیز راتعطیل رسمی اعلام می کرد.ضمن عرض تبریک این تولد خجسته به همه مردم جهان،همه را به قطعه ای از انجیل مهمان می نماید:

خوشا به حال آنان که نیاز خود را به خدا احساس می‌کنند، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است.

خوشا به حال ماتم‌زدگان، زیرا ایشان تسلی خواهند یافت.

خوشا به حال فروتنان، زیرا ایشان مالک تمام جهان خواهند گشت.

خوشا به حال گرسنگان و تشنگان عدالت، زیرا سیر خواهند شد.

خوشا به حال آنان که مهربان و باگذشت‌اند، زیرا از دیگران گذشت خواهند دید.

خوشا به حال پاک‌دلان، زیرا خدا را خواهند دید.

خوشا به حال آنان که برای برقراری صلح در میان مردم کوشش می‌کنند، زیرا اینان فرزندان خدا نامیده خواهند شد.

خوشا به حال آنان که به سبب نیک کردار بودن آزار می‌بینند، زیرا ایشان از برکات ملکوت آسمان بهره‌مند خواهند شد.

(انجیل متی،۱۰- ۱ :۵)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۷ ، ۰۸:۴۸
ایران سرا

دمی با یلدا

پنجشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۳۹ ق.ظ

فردا شب،شب یلدا است.شبی که پاییز دستمال فصل را به گردن زمستان می بندد تا شاهد اولین سپیده دم سرمای دی ماه باشد.به همین مناسبت قطعه زیر تقدیم می گردد:


شب یلداست شب از تو به دلگیری هاست

شب دیوانگی اغلب زنجیری هاست

شب تا صبح به زلف تو توکل کردن

شب در دامن تنهایی شب، گل کردن

شب درداست شب خاطره بارانی هاست

شب تا نیمه شب شعر و غزلخوانی هاست

شب یلداست شب با غم تو سر کردن

شب تقدیر خود اینگونه مقدر کردن

کاش یک شب برسد یک شب یلدا با هم

بنشینیم زمان را به تماشا با هم

بنشینیم و ز هم دفع ملالی بکنیم

این هم از عمر شبی باشد و حالی بکنیم

شب یلدا شده خود را برسانی بد نیست

امشبی را اگر ای عشق بمانی بد نیست

سیب سرخی و اناری و شرابی بزنیم

پشت پا تا سحرالدهر به خوابی بزنیم

موی تو باشد و شب را به درازا بکشد

وای اگر کار من و عشق به یلدا بکشد

چه شود اوج پریشانیمان جا بخوریم

بین یک عالمه شب صاف به یلدا بخوریم

می شود خوب ترین قسمت دنیا با تو

گر که توفیق شود یک شب یلدا با تو

با تو ای خوب ترین خاطره ی رویایی

ای که عمر تو الهی بشود یلدایی

می شوی از همه ی شهر تماشایی تر

گر شود عشق تو از عمر تو یلدایی تر

حیف شد نیستی امشب شب خاموشی ها

کوه غم آمده پیشم به هم آغوشی ها

نیستی شمع شب تار مرا فوت کنی

بدرخشی همه را واله و مبهوت کنی

بی تماشای تو با این همه غم ها چه کنم؟

تو نباشی گل من با شب یلدا چه کنم؟

 

«فرامرز عرب عامری»


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۸:۳۹
ایران سرا