سارا یانگ
در زندگی شما چه کسی الهامبخش است؟ کسی که به نوعی به موفقیت رسیده؛ شاید یک معلم کسبوکار یا یک کارآفرین نوآور؟ یا شاید نابغه سیاسی یا نویسندهای بزرگ؟ برای سارا یانگ، منبع الهامبخشی خیلی نزدیک و در خانه آنها بود: مادربزرگش انگیزهبخشترین حضور را در زندگی او داشت.
«مادربزرگم در روستایی کوچک در چین به دنیا آمد و بزرگ شد و هیچگونه دسترسی به آموزش نداشت. وقتی مسیر شغلیام را شروع کردم، به این فکر افتادم که دلم میخواهد کاری کنم تا به افرادی مثل او کمک کنم.» البته این ندای درونی خیلی فوری به گوشش نرسید. اول باید یکسری نقطهها را به هم وصل میکرد: «وقتی بیانیه شخصی (متنی در توصیف مهارتها، تجربیات و خواستهها که برای پذیرش در دانشگاهها نوشته میشود) مینویسید، از خودتان میپرسید چه چیزی به شما انگیزه میدهد و من این سوال را از خودم پرسیدم. پاسخ این بود که میخواستم به افرادی مثل مادربزرگم کمک کنم به فرصتهایی که من داشتهام، دسترسی داشته باشند.» این ماموریتی بود که از همان ابتدا مسیر شغلی او را شکل داد. او بلافاصله بعد از فارغالتحصیلی از دوره MBA مدرسه کسبوکار لندن در سال ۲۰۱۱، راه شانگهای را در پیش گرفت و با شریک کاری خود آشنا شد و شرکت MNE را راهاندازی کرد؛ کسبوکاری مبتنی بر بازیسازی که اپلیکیشنهای آموزشی برای دانشآموزان دبیرستان و دانشجویان تولید میکند.
«از وقتی دوره MBA را در مدرسه لندن شروع کردم، این ایده در سرم بود. بازیسازی بهعنوان یک مفهوم در حال اوج گرفتن بود و اگر از چشمانداز کسبوکار نگاه کنیم، چین یک بازار در حال توسعه خوب بود. چیزی که من را متقاعد کرد این ایده را عملی کنم و بهعنوان یک کارآفرین به من قدرت داد، این بود که فهمیدم تنها چیزی که میتواند شما را از قصدتان به عقب بکشد، خودتان هستید.» یانگ بهعنوان یک زن در صنعت تکنولوژی، یاد گرفته در مواقع لازم اعتماد به نفس کافی داشته باشد تا برای رسیدن به اهدافش از دیگران کمک بگیرد: «وقتی کار در بازیهای ویدئویی را شروع کردم، حدود ۹۰ درصد کدنویسها و مهندسها مرد بودند، بنابراین باید با این شرایط روبهرو میشدم و کشف میکردم چطور شرایط را به نفع خودم تغییر دهم.»
تغییر رویه از یک مهندس به یک کارآفرین اجتماعی ماموریتی بود که چون او شناخت کاملی از کسبوکار و رهبری آن نداشت، برای آن انگیزه پیدا کرد: «به سرعت ارتقا پیدا میکردم و این عالی بود، اما وقتی پروژهها گاهی مسیری غیر قابل انتظار را طی میکردند، حس میکردم باید شکافهایی را در مهارتهای مدیریتی خودم پر کنم و از کسبوکار و صنعتی که در آن کار میکنم شناخت پیدا کنم. همین موضوع باعث شد به مدرسه کسبوکار لندن بروم. در آنجا بود که فهمیدم میتوانم دانش و سابقهام را به سوی چیزی که معنا و هدف دارد، هدایت کنم؛ چیزی که بتواند در زندگی مردم یک تغییر واقعی ایجاد کند.»
راهاندازی یک استارتآپ مزایای زیاد و البته چالشهایی دارد و خانم یانگ در طول یک دهه گذشته بالا و پایینهای زیادی را که از ویژگیهای سفر کاری او بوده، تجربه کرده است. کارآفرینی درسهای زیادی برای او داشته و البته چالشهایی هم بود که «سختترین» سالهای زندگی او را شکل داده است. او میگوید: «اداره کردن کسبوکار خودتان یک منحنی یادگیری بزرگ است و به شما آزادی و انعطافپذیری لازم را میدهد تا تصمیمهای هیجانانگیزی بگیرید. کار کردن در حوزه بازیسازی، شما را به مشتریان نزدیک میکند و در مورد کاری ما، این یک امتیاز واقعی است. شروع کردن یک چیز از نطفه و بعد دیدن به نتیجه رسیدن آن ایده، احساس خوشایند سادهای دارد. همچنین نوسانات بازار شکستهای بدی را رقم میزند. یک بار موفقیتی بیسابقه را تجربه میکنید و بار بعد نمیدانید چطور باید برای سه ماهه بعدی تامین مالی کنید. بنابراین، درسهای زیادی در این تجربیات وجود دارد.»
تیم یانگ چهار اپلیکیشن بازی تولید کرد که علوم اجتماعی و زبان را آموزش میدهند. او با تعدادی از NGOها همکاری میکند تا پروژههای اجتماعی را در مناطق روستایی تایلند، کامبوج و چین اجرایی کنند. این حوزهای است که علاوه بر علاقه حرفهای، معنای شخصی برای او دارد: «بازگشت به مدرسه و کشف ریشههای برخی از بزرگترین مشکلاتی که دنیا با آنها مواجه است – یعنی نابرابری، بیعدالتی و نژادپرستی – یکی از روشهای گرد هم آوردن افراد و کمک به بیان تجربه، ایدهها و افکار در مورد مرحله بعدی زندگی من است.» او در کوتاهمدت قصد دارد تخصصش را در اختیار پروژهای بزرگ در میانمار قرار دهد که بر اساس آن، دولت محلی، فعالان شرکتی و تیمی متشکل از بیش از ۱۰۰ نفر برای جوامع روستایی اپلیکیشن درست میکنند و از طریق آن در مورد مسائل بهداشتی و حقوقی به آنها آموزش میدهند. او معتقد است برای اینکه بدانید نقطه عطف شما کجا است و چه زمان باید وارد مراحل بعدی کارتان شوید، باید خودآگاهی بسیار زیادی داشته باشید. «بهعنوان یک کارآفرین یا تاجر، خیلی مهم است که بین هویت شخصی و موفقیتهای حرفهای خود، تمایز قائل شوید.»
برای یانگ، این یعنی باید بدانید چه زمان یک قدم به عقب برگردید، در مورد برخی مسائل در زندگی تجدید نظر کنید، و تصمیم بگیرید برای این اتفاق حاضرید چه فداکاریهایی بکنید. «همه فرصتهای جالبی که به دست آوردم، از گفتوگوهای برنامهریزی نشده و غیرمنتظره به وجود آمده است.» البته دانستن اینکه اهداف و معیارهای اصلی شما کدامند هم مهم است. او میگوید: «از نظر من، موفقیت میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد. اما من زمانی میتوانم موفق باشم که بدانم اثری مثبت بر اطرافیانم داشتهام.»
نویسنده: Aine Doris مترجم: مریم رضایی/ منبع: London Business School