استحاله ی ذهنی

ذهن ایرانی، همچون اقلیم کشورش ملون ومتنوع است .انگار،ذهن ایرانی در بستر زمان، از حالتی به حالتی دیگر دایم در تغییر و تحول است.

استحاله ی ذهنی

ذهن ایرانی، همچون اقلیم کشورش ملون ومتنوع است .انگار،ذهن ایرانی در بستر زمان، از حالتی به حالتی دیگر دایم در تغییر و تحول است.

ایران سرای من است

شهیدان آزادی

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ
روز ۳ تیر ۱۲۸۷ هجری شمسی مجلس شورای ملی با فرمان محمدعلی‌شاه قاجار توسط نیروهای بریگاد قزاق روسی به فرماندهی کلنل ولادیمیر لیاخوف به توپ بسته شد. پس از آن رهبران جنبش مشروطه یا به قتل رسیدند یا فرار کردند یا خانه‌نشین شدند. میرزا جهانگیر‌خان صوراسرافیل (شیرازی)و ملک‌المتکلمین(حاجی میرزانصرالله بهشتی) در این روز در باغشاه تهران جان باختند.

فرزند ملک‌المتکلمین ماجرای قتل میرزا جهانگیر‌خان صوراسرافیل را این‌گونه روایت کرده است: «روز به توپ بستن مجلس و آشوب در تهران میرزا جهانگیر‌خان به همراه قاضی قزوینی، ارداقی، ملک‌المتکلمین ابتدا به خانه میرزا محسن‌خان امین‌الدوله پناه بردند ولی با احساس عدم امنیت از منزل امین‌الدوله به منزل سیدحسن حبل‌المتین پناه بردند. وحشت اهالی خانه حبل‌المتین از حضور این عده باعث خروج‌ آن‌ها شد و در خیابان توسط قزاقان دستگیر و توسط این قوا به میدان مشق و قزاقخانه منتقل شدند. جهانگیر‌خان که با یکی از افسران قزاق درگیر شده بود از جمع جدا و به اتاقی دیگر منتقل شد. چون میرزا جهانگیر‌خان را به واسطه تندی که با غلامرضا (میرپنج) کرده بود بردند در یک اطاق تنها حبس کردند. پدرم (ملک‌المتکلمین) خواهش کرد او را نزد ما بیاورند. برخلاف انتظار تقاضای پدرم پذیرفته شد میرزا جهانگیر‌خان را با حالت زار و ناتوان نزد ما آوردند.»

مامونتوف وقایع‌نگار روس که در آن ایام جزو وابستگان سفارت روس بوده است، می‌نویسد: «این دو نفر [جهانگیر‌خان و ملک‌المتکلمین] را به باغ بردند و پهلوی فواره نگاه داشتند. دو دژخیم که مامور قتل آنها بودند طناب به گردن آنها انداختند و از دو سو کشیدند تا خفه شدند و خون از دهانشان بیرون زد و در همین حال دژخیم سوم خنجر به سینه و شکم آنها فرو می‌کرد.»

در روایت برادر قاضی قزوینی آمده است: «چون اندکی گذشت دو نفر فراش برای بردن ملک [ملک‌المتکلمین] و میرزا جهانگیر‌خان آمدند و ایشان را از قطار بیرون آورده به گردن هر یک زنجیر دستی (شکاری) زده گفتند «برخیزید بیایید!» گویا هر دو دانستند که برای کشتن می‌برندشان. ملک‌المتکلمین دم در با آواز دلکش و بلند خود این شعر را خواند: «ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما/  بر بارگه عدوان آیا چه رسد خذلان.» این را خوانده پا از در بیرون گذاشت. ما همگی اندوهگین گردیدیم و این اندوه چند برابر شد هنگامی که دیدیم آن دو فراش زنجیر‌هایی را که به گردن ملک و میرزا جهانگیر‌خان زده و ایشان را برده بودند برگردانیده در جلوی اتاق به روی دیگر زنجیر‌ها انداختند و ما بی‌گمان شدیم که کار آن بیچارگان به پایان رسیده است.»

عین‌السلطنه در خاطرات خود ماجرا را این‌گونه تعریف کرده است: «به اتفاق حاجی افخم‌الدوله باغ‌شاه رفتیم. لدی‌الورود (به‌محض ورود) مسموع شد که ملک‌المتکلمین بهشتی و میرزا جهانگیر مدیر صوراسرافیل را طناب انداختند...»

میرزا جهانگیر‌خان در آخرین ساعات زندگی، طی نامه‌ای به یکی از بستگان خود نوشت: «عقیده مرا به خوبی می‌دانید که دلبستگی به زندگانی و عمر نداشتم و همیشه مرگ با شرف و افتخار را از زندگی بد، بهتر می‌دانستم، زیرا همواره شنیده‌اید که می‌گفتم مکررات خواب و خوراک اهمیتی ندارد و از این تکرار، آدم حساس، خسته و کسل می‌شود. امروز سعادت و اقبال فرزندان ایران، بسته به تکمیل معنی مشروطیت است، ولی فرزند «ام‌الخاقان» (لقب مادر محمد علی شاه، دختر میرزا تقی‌خان امیرکبیر) که ننگ تاج و تخت چند هزار ساله ایران است، برای استقلال کامروایی سبعانه خود، می‌خواهد این سعادت ما را به یک بدبختی و ذلت دائمی مبدل نماید. از دیروز تا به حال نقشه‌ای که ترسیم کرده آفتابی شد. فردا ما به فداکاری حاضر می‌شویم. اگر از پیش نبردیم و کشته شدیم و خبر مرگ من به شما رسید، غمگین نشوید و هول نکنید، زیرا که در راه آزادی ایران، یک افتخاری برای شما و فرزندان شما به یادگار گذاشتم. مردن که از لوازم طبیعی است. آدم که باید بمیرد، چرا با درد و مرض مرده باشد و به جانبازی از تالم نشاة زندگی بد، در یک چشم به هم زدن نمیرد...»

جواد مجابی، نویسنده و محقق، درباره اهمیت صوراسرافیل نوشته است: «صوراسرافیل به عبث مشهور‌ترین روزنامه عصر مشروطه نشده است و آنچه هنوز آن را خواندنی و نوتراز نشان می‌دهد اصولی است که در تشکل بنیانی این جریده مراعات شده است. نخست باید یادآور شد که این روزنامه بی‌هدف و سر به هوا وارد عرصه انقلاب نشد و بنیان‌گذاران آن خط مشی سنجیده پیش‌اندیشیده‌ای برای تبلیغ افکار و آثار خود داشته‌اند. عضویت دو تن از گردانندگان روزنامه یعنی دهخدا و جهانگیر‌خان در کمیته انقلاب ملی که وابسته به حزب مترقی اجتماعیون عامیون به رهبری حیدر‌خان عمو اوغلی بود، راستای اندیشگی این دو تن و سمت و سوی مقالات آنها را نشان می‌دهد. مقالاتی که در زمینه آرمان‌های مشروطیت، تقویت مجلس، اصلاح قشون، تعدیل مالیات‌ها، حفظ و گسترش آزادی‌های فردی و اجتماعی، تقلیل ساعات کار، رفاه کارگران و اصلاحات ارضی از یکسو و از سوی دیگر افشای مظالم درباریان، ثروتمندان و مالکان، نفی ارزش‌های فرتوت و ایجاد بنای نوین جامعه بر اساس مصالح عمومی در سی و پنج شماره صوراسرافیل چاپ شده، نشانگر خط مشخص فکری دهخدا و جهانگیرخان در جهت ثمربخشی خیزش مشروطه است. صوراسرافیل با بالا‌ترین تیراژ ممکن و به قولی ۲۴ هزار نسخه در هفته، چون پرچمی در قلب مردم ستمدیده به اهتزاز درآمده است. مردم خواندن صوراسرافیل را ثواب می‌دانستند و جریده را مقدس می‌شماردند. آن را در خانه حبس نمی‌کردند و دست به دست می‌چرخاندند. در قهوه‌خانه‌ها و میدان‌ها برای خیل بی‌سواد صوراسرافیل می‌خواندند. این روزنامه کار شب‌نامه را می‌کرد، حفظ کردنی و برای همه خواندنی بود.»

 

منبع: مهدی ملک‌زاده، زندگانی ملک‌المتکلمین، انتشارات علی‌اکبر علمی و شرکا، تهران، اردیبهشت ۱۳۲۵

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۹ ، ۱۰:۰۰
ایران سرا

تاریخ ورزش ایران

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۰۵ ب.ظ
جواد خیابانی گزارشگر فوتبال از ساخت فیلم مستند "تاریخ ورزش ایران "با بهره‌گیری از منابع سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران خبر داد.او دراین مورد توضیح داد: «برای ساخت مستند ورزش ایران سال‌ها است که درحال تحقیق هستم و در مراحل مختلف نیاز به منابع و اسناد داشتم.این مستند درباره شخصیت‌های ورزشی مانند غلامرضا تختی، پرویز خسروانی و تاسیس فوتبال در کشور از جمله تیم‌هایی مثل شاهین، پرسپولیس، استقلال یا حتی قبل‌تر از آن بازی‌های مربوط به دوران صفویه، مانند چوگان خواهد بود.»
 
 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۰۵
ایران سرا

تراتوم

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۲۶ ق.ظ
شانزدهمین دوره‌ی جایزه ادبی «واو» بهترین رمان متفاوت سال ۱۳۹۷ را برگزید.

جایزه ادبی واو، رمان «تراتوم» نوشته‌ رویا دستغیب را برای ساخت بازی دقیق راوی و زاویه‌ دید در جهت نشان دادن گم‌گشتگی‌ها و آشفتگی‌های درونی انسان در زمان و مکان‌های سیال، آفرینش تصویر گویای برزخ میان حقیقت و واقعیت، خلق تجربه‌ی بی‌مرگی بدون لذت بردن از جاودانگی و پردازش درست شخصیت‌هایی نمادین و سرگشته در برابر بی‌نهایت امکان از واقعیت، به عنوان بهترین رمان متفاوت خود در سال ١٣٩٧  معرفی کرد.

همچنین نشر افق برای چاپ این رمان به عنوان بهترین ناشر رمان متفاوت سال ١٣٩٧  برگزیده شد.

فائزه سیدشاکری، دبیر جایزه ضمن اعلام این خبر، رمان «وضعیت تهی» نوشته‌ امیررضا مافی را برای خلق شخصیتی چند بعدی در فضایی وهم آلود و غیر قابل اعتماد و تصویر موقعیت هایی در هم تنیده با روایت و زاویه دید که در پی آن حقیقت و رویا قابل تشخیص نیست به عنوان رمان شایسته‌ی تقدیر معرفی کرد.

وحید پاک‌طینت، فائزه سیدشاکری و صبا جاوید داوران مرحله‌ی نهایی این جایزه بودند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۲۶
ایران سرا

مسیح در گذشت!!

دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۳۰ ق.ظ
«کلود هیتر» که در فیلم معروف «بن‌هور» در نقش عیسی مسیح بازی کرده بود، پس از یک دوره طولانی بیماری در ۹۲ سالگی درگذشت. او خواننده معروف اپرا بود که موردتوجه مدیر تولید پروژه سینمایی «بن‌هور» قرار گرفت و پس از تست به استخدام کمپانی فیلم‌سازی «MGM» درآمد تا در فیلم «بن‌هور» ساخته حماسی «ویلیام وایلر» در سال ۱۹۵۹ در نقش عیسی مسیح بازی کند.

به دلیل قوانین وقت سینمای بریتانیا و ممنوعیت نشان دادن چهره و استفاده از صدای عیسی مسیح در نقشی به غیر از نقش اول، چهره و صدای «کلود هیتر» در فیلم «بن‌هور» را نمی‌بینیم. فیلم «بن‌هور» در نهایت موفق به کسب ۱۱ جایزه اسکار شد. «کلود هیتر» به همراه «چارلتون هستون» به‌عنوان آخرین بازیگران در قید حیات در فیلم «بن‌هور» در نمایش ویژه این فیلم در آکادمی اسکار حضور یافتند. «هستون» که برای بازی در این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شده بود نیز در سال ۲۰۰۸ درگذشت و به این ترتیب «کلود هیتر» آخرین نفر از نسل بازیگران این فیلم کلاسیک تاریخ سینما بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۳۰
ایران سرا

کارنامه نفیسی!!

يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۱۶ ق.ظ
سعید نفیسی در سال ۱۲۷۴ در تهران به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه شرف که پدرش آن را بنیانگذاری کرده بود، طی کرد. سپس برای تحصیلات متوسطه توسط برادر بزرگترش به اروپا برده شد و بخشی از تحصیلاتش را در سوئیس و قسمت دیگر را در پاریس گذراند و در سال ۱۲۹۷ به تهران بازگشت.

 نفیسی بعد از بازگشت به تهران به تدریس زبان فرانسه پرداخت و در وزارت فواید عامه مشغول به کار شد. نفیسی در واقع بزرگ‌شده دوران مشروطیت است. شرایط اجتماعی آن دوره باعث می‌‌شود که همه تفکراتی را که در آن روزگار وجود داشته ببیند و با آنها آشنا شود. بین این تفکرات، نفیسی اندیشه ایران‌دوستانه و میهن‌پرستانه را انتخاب کرد و تمام تلاشش را برای شناخت ایران به کار برد و سعی کرد ایران را از آن فرهنگ خاموش زمان قاجار به یک ایران مدرن وصل کند.

 نفیسی در سال ۱۳۰۸ به خدمت وزارت فرهنگ درآمد. در سال‌های بعد به تدریس در دانشکده حقوق پرداخت و به عضویت فرهنگستان اول درآمد. آثار نفیسی بسیار زیادند و رضازاده شفق در مورد نفیسی گفته است که «من در تمام مدت شناسایی او، حیران کار و کوشش او بودم.» تعداد کتاب‌هایی که نفیسی نوشته، حیرت‌انگیز است. بسیاری از منتقدانش می‌گفتند آثاری که با نام او منتشر می‌شوند، به او تعلق ندارند و نمی‌توان باور کرد که همه آنها را او نوشته باشد. می‌گویند نفیسی در عرض ۵ دقیقه یک مقاله ادبی و تاریخی می‌نوشته است. رضازاده شفق همچنین درباره نفیسی گفته است که باید او را با افرادی چون یاقوت حموی، بوعلی سینا، غزالی یا مولف ناسخ‌التواریخ مقایسه کرد.

سعید نفیسی بسیار زیاد نوشته است. مجموعه مقالاتش را بنیاد موقوفات افشار چاپ کرده است که فعلا ۳ جلد ۵۰۰ صفحه‌ای از این مجموعه مقالات منتشر شده است. از او «احوال و اشعار رودکی» در ۳ جلد، «تاریخ نظم و نثر ایران» در ۲ جلد، «جست‌وجو در احوال و اشعار عطار»، «شاهکارهای نظم فارسی»، «بابک خرم‌دین» که نشر اساطیر دوباره آن را چاپ کرده است، «خاندان طاهری»، «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره قاجاریه» در ۲ جلد، «تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان»، «مسیحیت در ایران»، «سرچشمه تصوف» و.... عنوان برخی از آثار او است.

 نفیسی تعداد زیادی از آثار ادبی کهن را هم تصحیح کرده است. «گمشده» ابوالفضل بیهقی، «سیرالعباد الی‌المعاد»، «تاریخ مسعودی» در ۳ جلد، «دستور الوزرای خواندمیر»، «دیوان قصاید و غزلیات عطار نیشابوری» و.... نمونه‌ای از کتاب‌هایی هستند که او تصحیح کرده است. متاسفانه بسیاری از این کتاب‌ها نایاب هستند و پیدا نمی‌شوند. «دیوان ارزقی» و «دیوان قاسم انوار» هم از دیگر آثاری هستند که او تصحیح کرده است و هر کدام از این دیوان‌ها بین ۵۰۰ تا ۶۰۰ صفحه حجم دارند.

 وی تعدادی داستان هم نوشته است که بیشتر در زمینه ناسیونالیسم ایرانی و همچنین تاریخی هستند، از جمله «فرنگیس» که یک نوع تاریخ زن در ایران است یا «ماه نخشب» که درباره تاریخ علم در ایران است. «آتش‌های نهفته»، «نیمه راه بهشت»، «ستارگان سیاه» و «آخرین یادگار نادر» که یک نمایش‌نامه است، از دیگر آثار او در زمینه ادبیات داستانی هستند. فرهنگ فارسی فرانسوی، «نایب چاپارخانه»، «آرزوهای بر باد رفته» و... هم از آثار ترجمه او هستند.

در مورد نفیسی چند کتاب منتشر شده است. یکی از این کتا‌ب‌ها، زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی سعید نفیسی است که انجمن آثار و مفاخر آن را چاپ کرده است. وقتی پسر نفیسی در برنامه گرامیداشت او در انجمن آثار و مفاخر سخنرانی می‌کرد، به قدری شبیه پدرش بود که انسان فکر می‌کرد خود نفیسی آنجا ایستاده ولی ریش و مو‌هایش سیاه شده است. کتاب زندگینامه و خدمات علمی نفیسی کتاب ارزانی است و می‌توان به آسانی تهیه کرد. کتاب دیگر مفصل است و خاطرات خودنوشت نفیسی است که نشر مرکز آن را چاپ کرده است. این کتاب «نگاهی به خاطرات سعید نفیسی» به کوشش علیرضا احتشام است که ۸۰۰ صفحه دارد و بسیار مفصل است. این کتاب در واقع یک دوره کامل تاریخ اجتماعی دوره معاصر است، چون از کودکی‌اش را به قلم خودش نوشته و نقد و نظر افرادی هم که این خاطرات و نوشته‌ها را بررسی کرده‌اند، در کتاب موجود است. دلیل نوشتن این خاطرات هم درخواست بزرگان آن روزگار از نفیسی برای نوشتن خاطراتش است.

 نهضت‌های ادبی که از زمان رضاخان تا پهلوی دوم شکل گرفتند، بیشتر به‌صورت گروهی بودند، مثلا بزرگ علوی و صادق هدایت عضو یک گروه بودند. نفیسی و دوستانش هم گروه «ایران جوان» را تشکیل داده بودند. این افراد یک گروه تحصیلکرده بودند که همه از اروپا آمده بودند و قصد داشتند در فرهنگ ایران تحول ایجاد کنند. نفیسی در کتاب خاطراتش این سوال را مطرح می‌کند که چرا جوانان ایرانی مانند افراد گروه ایران‌جوان فکر نمی‌کنند. او می‌گوید دیدید که رنج‌های روزهای نخستین را ما بردیم و تعجب من این است که چرا ایران جوانی که تاسیس کردیم باید متعلق به تاریخ باشد؟ نفیسی در تمام کتاب‌ها و داستان‌هایش و مطالبی که نوشته، دغدغه‌اش این است که چرا ایران این‌گونه است؟ در حالی که تحصیلکرده‌ها و علاقه‌مندان زیادی دارد. خاطرات سعید نفیسی مفصل و خواندنی است.

نفیسی می‌گفت در زمان نا امیدی که منظورش دوران مشروطه است، تنها راه دلداری دادن مردم، سرودن و خواندن حماسه‌های ایرانی بود. تجدد در ادبیات در آن روزگار منحصر به سرودن اشعار وطنی و سیاسی بود. نفیسی در کمیته‌ای که در دانشگاه تشکیل می‌دهد، به دنبال این بوده که چه کار کنیم تا ایران پیشرفت کند. این گروه که در دانشگاه بودند متشکل از ادیب‌الممالک، ملک‌الشعرای بهار، میرزاده عشقی، نفیسی و... بوده‌اند. نفیسی بعد از جنگ جهانی اول با مجله بهار همکاری کرد. با همکاری این افراد روزنامه‌ای به نام زبان آزاد هم راه‌اندازی کردند که بعد از چند وقت تعطیل شد.

یکی از دغدغه‌های زمان نفیسی، تغییر خط بود. در آن زمان این موضوع مطرح بود که در ایران هم مانند ترکیه خط فارسی را تغییر بدهیم و آن را لاتین کنیم تا پیشرفت کنیم. شاید آن زمان و اوایل دوره رضاخان می‌شد چنین کاری کرد ولی امروز نمی‌شود چنین کاری انجام داد و آن فرهنگ تغییر نکرد.

 

*بوذرجمهر پرخیده در بررسی کارنامه سعید نفیسی*

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۱۶
ایران سرا

مرا مخواه از این بیش ناامید،بیا

يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۵۶ ق.ظ

ستاره دیده فروبست و آرمید بیا

شراب نور به رگ های شب دوید بیا

ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت

گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا

شهاب ِ یاد تو در آسمان خاطر من

پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا

ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم

ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید بیا

به وقت مرگم اگر تازه می کنی دیدار

بهوش باش که هنگام آن رسید بیا

به گام های کسان می برم گمان که تویی

دلم ز سینه برون شد ز بس تپید بیا

نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت

کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا

امیدِ خاطر ِ سیمین ِ دل شکسته تویی

مرا مخواه از این بیش ناامید بیا

 

«سیمین بهبهانی»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۹ ، ۰۸:۵۶
ایران سرا

سلطان قلب ها!!!

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۴۷ ق.ظ
در ادامه‌ بازداشت سلطان‌های بازار و صدور حکم اعدام برای سلطان خودرو، احمد عربانی این کارتون را در صفحه ماهنامه طنز و کاریکاتور خط خطی در اینستاگرام منتشرکرد.

 

  • سلطان های بازداشت شده

 
 
 
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۴۷
ایران سرا

انحطاط دولت

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۵۴ ق.ظ

امیر حکمرانی(ع):

چهار چیز نشان انحطاط دولت ها است:

اصول را ضایع کردن

فروع را تمسک جستن

فرودستان را اولویت دادن

فرا دستان را کنار گذاشتن.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۵۴
ایران سرا

تکیه دادن به دیر وقت

چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۵۷ ق.ظ
انتشارات پنگوئن به تازگی دست به انتشار گزیده شعری از گروس عبدالملکیان به زبان انگلیسی زده است. این مجموعه شعر با عنوان Lean against this late hour (تکیه دادن به دیروقت) گزیده‌ای از کتاب‌های «پرنده پنهان»، «رنگ‌های رفته‌ دنیا»، «سطرها در تاریکی جا عوض می‌کنند»، «حفره‌ها» و «پذیرفتن» است.
این مجموعه توسط احمد نادعلی‌زاده، فارغ‌التحصیل مقطع دکترا و استاد دانشگاه اورگان و ایدرا نووی، به انگلیسی ترجمه شده است. کتاب «تکیه دادن به دیروقت» شامل ۵۳ شعر از گروس عبدالملکیان است که در ۱۴۸ صفحه به چاپ رسیده است. نشر پنگوئن همزمان با انتشار این کتاب، نسخه صوتی آن را نیز منتشر کرده‌ است.
پیش‌تر انتشارات پنگوئن که از نشرهای معتبر جهانی است از شعر فارسی، تنها به انتشار آثار کلاسیک از جمله ترجمه‌ شاهنامه فردوسی، دیوان حافظ، مولانا و عطار پرداخته بود.
 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۵۷
ایران سرا

فرهنگستان در گذر زمان

دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۴۷ ب.ظ

از محمد علی فروغی تا حداد عادل

پس از آنکه رضاشاه در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۱۴ دستور تشکیل فرهنگستان ایران را صادر کرد، در یازدهم خرداد همان سال به تصویب هیات وزیران رسید و یک روز بعد اولین جلسه کاری فرهنگستان با حضور ۲۴ نفر از چهره‌های مطرح ادبی و دانشگاهی در ۱۲ خرداد ۱۳۱۴ برگزار شد و تا الان نزدیک به ۸۶ سال از فعالیت آن می‌گذرد.
 

 

اساسنامه فرهنگستان وظایفی از قبیل «پیراستن زبان فارسی از الفاظ نامتناسب خارجی»، «رد و قبول لغات و اصطلاحات در زبان فارسی» و همچنین «اصلاح خط فارسی» را برای آن تعریف کرده است.

ریاست فرهنگستان ایران را در ابتدا محمدعلی فروغی نخست‌وزیر وقت بر عهده داشت که البته چندان به طول نینجامید؛ چرا که پس از واقعه گوهرشاد به دلیل آنکه فروغی از شاه درخواست کرد محمدعلی اسدی نایب‌التولیه آستان قدس رضوی و یکی از عاملان اصلی قیام گوهرشاد را اعدام نکند، علاوه بر برکناری از نخست‌وزیری، از ریاست فرهنگستان نیز کنار گذشته شد. فروغی در نامه‌ای به اسدی، در توضیح ناچاری از اطاعت شاه در اجرای سیاست‌های اجباری تغییر پوشش، بیتی از مولوی را نقل کرده بود که «در کف شیر نر خونخواره‌ای/  غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای». کشف این نامه یکی از دلایل اصلی خشم رضاشاه بر فروغی بود.

مهم‌ترین اقدام فرهنگستان در این دوره، تعیین لغات جایگزین و انتشار آنها در مجموعه‌ای به نام «واژه‌های نو» بود. چهره‌های ادبی فراوانی عضو اولین فرهنگستان ایران بودند که ملک‌الشعرای بهار، علی‌اکبر دهخدا،‌ سعید نفیسی، بدیع‌الزمان فروزانفر، علی‌اصغر حکمت، عباس اقبال‌آشتیانی، احمد بهمنیار و محمود حسابی از اعضای پیوسته آن و همچنین محمدعلی جمالزاده، محمد اقبال پاکستانی، هانری ماسه فرانسوی، محمد رفعت پاشای مصری، آرتور پوپ آمریکایی و محمد حسنین هیکل مصری اعضای غیرپیوسته بودند.

 اولین فرهنگستان؛ ۲ هزار واژه جایگزین

فرهنگستان اول ایران گرچه در ابتدا شامل ۷ گروه و سپس ۶ گروه «فرهنگ فارسی و واژه‌گزینی و گردآوری واژه‌ها»، «دستور زبان»، «جغرافیا»، «دستور»، «لغت» و گروه کتب قدیم بود، اما تنها گروه واژه‌گزینی آن توانست موفقیتی به دست بیاورد و تاثیرگذار باشد. علاوه بر این، بسیاری از اعضای فرهنگستان اعتقادی به واژه‌سازی نداشتند و به تدریج از فرهنگستان جدا شدند.

محمدعلی فروغی که پیش از تاسیس فرهنگستان در ایران کتابی حاوی لغات جایگزین غیرفارسی منتشر کرده بود، در دومین دوره نخست‌وزیری‌اش دست به تاسیس دانشگاه تهران، فرهنگستان ایران و برگزاری جشن هزاره فردوسی زده بود. پس از برکناری محمدعلی فروغی از ریاست فرهنگستان در آذرماه ۱۳۱۴، همچنان عضویت او پابرجا بود. حسن وثوق تا ۱۳۱۷ و پس از او اسماعیل مرآت تا ۱۳۲۰ و همچنین بعد از آن عیسی صدیق تا آذر ۱۳۲۰ و بار دیگر محمدعلی فروغی ریاست فرهنگستان را تا سال ۱۳۲۱ بر عهده گرفت. پس از ۱۳۲۰، کار واژه‌سازی در فرهنگستان ایران متوقف شد و فعالیت اولین نهاد مرتبط با زبان فارسی بیشتر به جنبه‌های ادبی و پژوهشی متمایل شد. این رکود دامنه‌دار سرانجام موجب تعطیلی فرهنگستان ایران در سال ۱۳۳۳ شد. تصویب ۲ هزار واژه جایگزین، انتشار نشریه «نامه فرهنگستان» از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۶، تاسیس انجمن ادبی فرهنگستان به ریاست ملک‌الشعرای بهار و تشکیل کمیسیون‌های زبان‌شناسی،‌ باستان‌شناسی، قواعد و دستور زبان، تئاتر، موسیقی و ترانه‌ها، از جمله فعالیت‌های مهم فرهنگستان اول بوده است.

 ۱۴ سال تعطیلی فرهنگستان

پس از خواب زمستانی ۱۰ ساله، محمد مقدم، زبان‌شناس و متخصص زبان‌های باستانی ایران در سال ۱۳۴۲ درباره خطرات هجوم واژه‌های بیگانه به زبان فارسی هشدار داد و رسانه‌ها نیز به این مساله توجه نشان دادند. این تلاش‌ها سبب شد سرانجام ۵ مرداد ۱۳۴۷ دومین دوره فرهنگستان زبان ایران تشکیل شود.

چهار پژوهشکده واژه‌گزینی، گردآوری واژه‌های فارسی، زبان‌های باستانی و میانه و همچنین دستور، زیر مجموعه‌های فرهنگستان زبان در دوره دوم بودند. ذبیح بهروز، محمود حسابی، رضازاده شفق، جمال رضایی و سپهبد علی کریملو تعدادی از اعضای پیوسته این فرهنگستان بودند که تا پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به کار خود ادامه دادند و تا سال ۱۳۵۱ مجموعا ۶۶۵۰ واژه فارسی در برابر واژه‌های بیگانه پیشنهاد کردند. این دوره یکی از افراطی‌ترین دوره‌های فرهنگستان ایران در واژه‌سازی و واژه‌گزینی بود که مورد انتقاد بسیاری از چهره‌های ادبی نیز قرار گرفت. حجم فراوان واژه‌های پیشنهادی در مدت کوتاه ۴ ساله، به روشنی این سویه افراطی را به نمایش می‌گذارد. پس از انقلاب نیز گرچه فرهنگستان برای مدت کوتاهی به فعالیت خود ادامه داد، اما سرانجام در سال ۱۳۶۰ با ادغام ۱۱ مرکز و سازمان تحقیقاتی دیگر، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی پدید آمد.

 فرهنگستان سوم؛ جابه‌جایی پی‌درپی حداد و حبیبی

شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلساتی که ۲۶ دی و ۲۴ بهمن ۱۳۶۸ برگزار شد اساسنامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی را تصویب کرد و ۱۷ تن از محققان، ادیبان و صاحب‌نظران برجسته زبان و ادب فارسی برای صدور حکم عضویت به ریاست جمهوری معرفی شدند.

اولین جلسه شورای فرهنگستان سوم، ۲۶ شهریور ۱۳۶۹ در محل نهاد ریاست جمهوری برگزار شد. احمد آرام، نصرالله پورجوادی، حسن حبیبی، غلامعلی حدادعادل، بهاءالدین خرمشاهی، سیدجعفر شهیدی، حمید فرزام، ابوالحسن نجفی، غلامحسین یوسفی، سیمین دانشور و طاهره صفارزاده، تعدادی از اعضای منتخب اولین شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی پس از انقلاب اسلامی ایران بودند. با این حال سیمین دانشور، سید جعفر شهیدی و غلامحسین یوسفی از ابتدا از حضور و عضویت در شورای اولیه فرهنگستان استعفا کردند.

حفظ قوت و اصالت زبان فارسی، پروردن زبانی مهذب و رسا، رواج زبان و ادب فارسی و ایجاد نشاط و بالندگی در زبان فارسی، از اهداف تاسیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده که همچنان با شعار «فارسی را پاس بداریم»، مشغول فعالیت است. اولین رئیس این فرهنگستان حسن حبیبی بود که همزمان معاونت اول رئیس‌جمهوری را نیز بر عهده داشت. ریاست حبیبی بر فرهنگستان از ۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۰ تا ۲۸ فروردین ۱۳۷۴ به طول انجامید و پس از استعفای او، غلامعلی حدادعادل به ریاست فرهنگستان انتخاب شد که پس از انتخاب دکتر حدادعادل به‌عنوان ریاست مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۳، مجددا دکتر حبیبی با اکثریت آرا بر کرسی پیشین نشست. سرانجام با پایان دوره ریاست حسن حبیبی در سال ۱۳۸۷، دوباره دکتر غلامعلی حدادعادل ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی را عهده‌دار شد که تا امروز ادامه دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۴۷
ایران سرا