استحاله ی ذهنی

ذهن ایرانی، همچون اقلیم کشورش ملون ومتنوع است .انگار،ذهن ایرانی در بستر زمان، از حالتی به حالتی دیگر دایم در تغییر و تحول است.

استحاله ی ذهنی

ذهن ایرانی، همچون اقلیم کشورش ملون ومتنوع است .انگار،ذهن ایرانی در بستر زمان، از حالتی به حالتی دیگر دایم در تغییر و تحول است.

ایران سرای من است

یار مهربان

يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۵۸ ب.ظ

این ایّام مصادف است با کتاب و نمایشگاه کتاب و بازدید از غرفه ها و دست آخر خرید کتاب. به یُمن این ایام شعرِ عباس یمینی شریف را با هم زمزمه می کنیم و در صورت خوشآمد، به چند سوال بعد از آن نیز پاسخ دهید؛ سپاس..

من یار مهربانم

دانا و خوش بیانم

گویم سخن فراوان

با آنکه بی زبانم

پندت دهم فراوان

من یار پند دانم

من دوستی هنرمند

با سود و بی زیانم

از من مباش غافل

من یار مهربانم


1-مختصات یه کتاب خوب،چیست؟

2- در انتخابِ کتاب، به چه نکاتی توجه می کنید؟

3- چه کتاب یا کتاب هایی را برای خواندن به دیگران،معرفی می کنید؟ و چرا؟

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۵۸
ایران سرا

خدا را همدمی

يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۸:۲۱ ق.ظ

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو

ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت

صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل

شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست

ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست

رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست

عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم

کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق

کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۸:۲۱
ایران سرا

اولین مدرسه دخترانه تهران

يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۸:۱۶ ق.ظ

بی بی خانم استرآبادی(1300-1236)؛

اولین مدرسه دخترانه تهران را

با نام "مدرسه دوشیزگان"

در سال 1285 شمسی

هم زمان با انقلاب مشروطه راه اندازی کرد.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۸:۱۶
ایران سرا

حدیث عشق

شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۲۲ ب.ظ

تفاوتی نکند قدر پادشایی را

که التفات کند کمترین گدایی را

به جان دوست که دشمن بدین رضا ندهد

که در به روی ببندند آشنایی را

مگر حلال نباشد که بندگان ملوک

ز خیل خانه برانند بی‌نوایی را

و گر تو جور کنی رای ما دگر نشود

هزار شکر بگوییم هر جفایی را

همه سلامت نفس آرزو کند مردم

خلاف من که به جان می‌خرم بلایی را

حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر

به سر نکوفته باشد در سرایی را

خیال در همه عالم برفت و بازآمد

که از حضور تو خوشتر ندید جایی را

سری به صحبت بیچارگان فرود آور

همین قدر که ببوسند خاک پایی را

قبای خوشتر از این در بدن تواند بود

بدن نیفتد از این خوبتر قبایی را

اگر تو روی نپوشی بدین لطافت و حسن

دگر نبینی در پارس پارسایی را

منه به جان تو بار فراق بر دل ریش

که پشه‌ای نبرد سنگ آسیایی را

دگر به دست نیاید چو من وفاداری

که ترک می‌ندهم عهد بی‌وفایی را

دعای سعدی اگر بشنوی زیان نکنی

که یحتمل که اجابت بود دعایی را

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۲۲
ایران سرا

عشق شاعرانه

سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۳۸ ب.ظ

نیما عشق را تنها در مفهوم والا و گستردهی آن می پذیرد و می گوید:

«شاعری که فقط غزل می سراید و موضوع عشق او، عامیانه و همان عشقی است که هر باشعوری دارد، گمان نمی کنیم تصویری چنان چنگ به دل زن باشد... این عشق را بسنجید با آثارشاعرانی که عشق شاعرانه پیدا کرده اند و این کیما، سراپای حرفهای عاشقانه آنها را در هر جا، در موضوع های عاشقانه هم تغییر داده است. در بین شعرای ما حافظ و ملا، عشق شاعرانه دارند. »

وی در ادامه می گوید:

«در بین شعرای ما، حافظ و ملا عشق شاعرانه دارند، همان عشق و نظر خاصی که همپای آن است و شاعر را به عرفان می رساند... در سعدی این خاصیت بسیار کم است، عشق او عشق عادی است... عشقی که شهوت را بدل به احساسات کرده است. »


نیما یوشیج(1368)؛ دربارة شعر و شاعری ؛ گردآوری: سیروس طاهباز؛ دفترهای زمانه؛چاپ اول.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۳۸
ایران سرا

احساسم پژمرده است!

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۰۳ ب.ظ

نمی دانم


کی ؟


کجا ؟


پای کدام گُل آب نریخته ام


که این روزها


احساسم پژمرده است!


محمد حسین افشار

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۰۳
ایران سرا

بفرمایید صندلی داغ

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۸، ۰۹:۳۴ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۳۱ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۳۴
ایران سرا

و من آن روز را انتظار می کشم

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۲۳ ق.ظ

«روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
و قلب
برای زندگی بس است

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی که هر حرف ترانه ایست
تا کمترین سرود بوسه باشد

روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم ...

و من آنروز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم»


شاملو



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۲۳
ایران سرا

هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب

چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۴۱ ب.ظ
 

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز

صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست

عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست

شاهد شو ای شرار محبت که بی غشم

باور مکن که طعنه طوفان روزگار

جز در هوای زلف تو دارد مشوشم

سروی شدم به دولت آزادگی که سر

با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم

دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان

لب میگزد چو غنچه خندان که خامشم

هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب

ای آفتاب دلکش و ماه پری وشم

لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی

تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم

ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار

این کار تست من همه جور تو می کشم

«شهریار»

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۴۱
ایران سرا

که کُشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی؟!

سه شنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۱۳ ب.ظ

جناب عراقی در دیوان اشعارش،غزل معروفی به شرح زیر دارد؛ دوستانی که دستی در تفسیر شعر دارند؛ مصرع رنگی شده در متن غزل را تبیین کنند.

 

ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی

چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی

همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت

که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی

مژه‌ها و چشم یارم به نظر چنان نماید

که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی

در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟

به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟

که شنیده‌ام ز گلها همه بوی بی‌وفایی

به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟

که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند

که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟

به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم

چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی

در دیر می‌زدم من، که یکی ز در در آمد

که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۱۳
ایران سرا