میخواهم و میخواستمت تا نفسم بود
چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۱۸ ق.ظ
میخواهم و میخواستمت تا نفسم بود
میسوختم از حسرت و عشق تو بسم بود
عشق تو بسم بود که این شعله بیدار
روشنگر شبهای بلند قفسم بود
آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت
غم بود که پیوسته نفس در نفسم بود
دست منو آغوش تو هیهات که یک عمر
تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود
بالله که جز یاد تو گر هیچکسم هست
حاشا که بجز عشق تو گر هیچکسم بود
سیمای مسیحائی اندوه تو ای عشق
در غربت این محلکه فریادرسم بود
لب بسته و پر سوخته از کوی تو رفتم
رفتم بخدا گر هوسم بود بسم بود
"فریدون مشیری"
۹۸/۰۲/۱۸
عشق
معنای شعر است
الهام رویاهاست
هیجان رقص است
موسیقی آوازهاست
عشق
شور و شوق روح است
احساس قلب است
عشق
شعر رویاهاست
رقص آوازهاست
و
روح قلب هاست
سوزان پولیس شوتز