از یاد رفته ها
محمد رحیم نواز،چنین می سراید:
درست مثل عینکی که ساعت هاست رو چشممونه
ولی حواسمون نیست و به شکل احمقانه ای دنبالش میگردیم ...
درست مثل گوشی موبایلی که تو جیبمونه
ولی یهو یادمون میره و دلمون هُرری می ریزه که ای وای نیست! ...
درست مثل خودکاری که تو دستمونه
ولی به خاطرش همه ی میز و کتاب و دفتر رو می ریزیم به هم
و کلافه می شیم از نبودنش! ...
یه وقتهایی درست مثل همه ی اینا می مونیم!
یه آدم هایی!
یه کسایی!
یه چیزهایی!
بعضی وقت ها اونقدر بودنشون کنار ما ساده و ثابت و بدون منته
که هیچ سنگینی خاصی روی ما نمیندازن!
اونقدر بدون ادا و اطوار و سیاست و دغدغه پا به پامون هستن
که ما یادمون میره یکی کنارمونه،
یکی باهامونه ...
و اونوقت به شکل احمقانه ای دنبال کسی مثل اون میگردیم ...
کلافه ی نبودنش میشیم ...
غمگین میشیم ...
گلایه می کنیم ...
و ...
بعضی ها اونقدر بودنشون خوب و مطمئنه که وجودشون عادی میشه!
هستن، ولی به مرور بودنشون رو فراموش می کنیم!
وزنشون رو به هیچ می گیریم!
درست مثل عینکی که ساعت هاست رو چشممونه
ولی حواسمون نیست و به شکل احمقانه ای دنبالش می گردیم