بلای عشق
دوشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۱۷ ق.ظ
پدر
قیس(قیس=مجنون) بعد از این که از پدر لیلی در حین مراسم رسمی خواستگاری جواب منفی
شنید؛ برای رهایی فرزندش از" بلای عشق " او را به حج برده تا در
کنارخانه خدا ازخدای کعبه بخواهد که پسرش را از این وضعیت نا بسامان و آشفته نجات
دهد.
اما مجنون دست در حلقه کعبه زده و خطاب به " خداوندگار عشق" می گوید:
در حلقه عشق جان
فروشم* بی حلقه او مباد گوشم
گویند زعشق کن جدایی*کاینست طریق آشنایی
من قوت ز عشق می پذیرم* گر میرد عشق من بمیرم
پرورده عشق شد سرشتم* بی عشق مباد سرنوشتم
یا رب به خدایی خداییت * وانگه به جمال پادشاییت
کز عشق به غایتی رسانم * کو
ماند اگر چه من نمانم
کزچشمه عشق ده مرا نور * وین سرمه مکن ز چشم من دور
گرچه ز شراب عشق مستم * عاشق تر ازین کنم که هستم